سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

قلبم به یغما برده ای

ثبت شده درتاریخ جمعه 31شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستاگرام

بایدفراموشت کنم، چون عشق توتقدیرنیست

نقشی زدی بردیده ام تا زنده ام تغیر نیست

سردرگریبانم هنوزازعشق بی فرجام خود

چون راه خود کج رفته ام ، اماتوراتقصیرنیست

مانندقاب کهنه ای ، برمیخ آویزان شده

آویزعشقت گشته ام،امادلت درگیرنیست

برزخمهای سیته ام ،جای جفایت مانده است

له کرده احساس مرا، وقتی توراتاثیرنیست

قلبم به یغما برده ای، بانازوبااطوارخود

غافل من افتادم زپا، اما دل توپیر نیست

فصل جداییها رسید،آرام باخودمیبرم

دردو غم جا مانده ام ، دیگر مراتدبیرنیست

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

گفتی ازپیشم برو

ثبت شده درتاریخ دوشنبه26شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستاگرام

گاهی غمگین میشوم ازغصه ورفتارتو

چون که آتش میزند برجان من این کارتو

ازکنارت میروم تاحال تو بهتر شود

تا نباشم این چنین باری دگر سربارتو

غم نشیندروی گونه وقتی گریان میشوی

ناتوانم تا ببینم من دوچشم زارتو

خسته ام ازخودولی دردم تحمل میکنم

خسته ترهم میشوم من ازدل غمبارتو

گرم آغوشم بمان تا غم فراموشت شود

کس نمیباشد بغیر ازمن چنین دلدارتو

گفتی ازپیشم برو ، کمترمرادیوانه کن

رفتم اما من نشستم پشت این دیوارتو

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

جُرم من

ثبت شده درتاریخ سه شنبه20شهریور97به شماره سریال درسایت شعرنو

اینستا گرام

خسته ام ازخودم واین همه غمهای گران

مانده ام تا چه کنم گوشه ی زندان نگران

کاش میشد که کمی بنددلم پاره شود

تا که عاشق نشوم ، زارو اسیر دگران

درب سلول دلم بسته شده ، خسته شدم

وا کنید تا بروم ، مثل همه در به دران

روزوشب مضحکه ی بازی رندان شده ام

کی بدانند که چنین حال دلم بیخبران

جرم من عاشق ورسوایی دل بوده فقط

بسکه دنبال توگشتم مثل آن پیله وران

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

قمارزندگی

ثبت شده درتاریخ  یکشنبه11 شهریور97 بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستا گرام

دراین قمارزندگی  من کیش وخستم

برتاس روی تخته نردش دل ببستم

چون فاسقان آتش زدند برجسم وجانم

یک گوشه ی خلوت کنارخودنشستم

زیرا گرفتند دین وایمان وامانم

دیگرنمیدانم دراین دنیا که هستم

من گم شدم درکوچه های بیقراری

مانندیک دیوانه ام چون گیج ومستم

اکنون تو هم باعشق خودکردی اسیرم

وقتی عصای پیری ام دادند به دستم

دانی که من زاییده ی یک شام کورم

چون درزمان کودکی هایم شکستم

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

تورامم باش

ثبت شده درتاریخ جهارشنبه7شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستا گرام

گذارم سربه دامانت ، توهم آرام جانم باش

همین امشب که تنهایم ، بیایک دم کنارم باش

سرایم خشک و خاموشی ، دوچشمم آسمان باشد

بشین آن گوشه ی ایوان، کبوترروی بامم باش

نمیدانی که معتادم ، به میخانه، می ومستی

دراین خلوتگه ظلمت ، شرب دبش جامم باش

تهی شدسفره ی عشقم، ندارم شوروشیدایی

نظربنمابراین زاهد، انیس وقت شامم باش

نفس جامانده درسینه ، ازاین تلخی ایامم

نمک برزخم من مگذار، توشیرینی کامم باش

چنان تنهایی وغمها ، گرفته روزو شبهایم

شدم صیاد عشق تو ، کمی دیگرتورامم باش

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

خام بودم ،

ثبت شده درتاریخ جمعه 2شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستا گرام

فکرمیکردم که اوتنهاهم آغوش من است

کی بدانستم فقط غم بار  بردوش من است

مست بودم من ، اسیرعشق بی بنیاداو

تازه فهمیدم که غصه بازتن پوش من است

رازها میگفت برایم تا که خام اوشدم

لقمه ی چربی برای وقت شام اوشدم

عشق راباورنمودم بی خیال حیله ها

خام بودم ! برخلافش تن فروش اوشدم

حال او دارد برای دیگری تب میکند

گرم آغوشی دگر هرصبح راشب میکند

غرق گشتم من ، میان خاطرات مرده ام

عاقبت هم عشق را بی دین ومکتب میکند

s@rv

shereno.com/profile.php?id=5531