ثبت شده درتاریخ جمعه 31شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
بایدفراموشت کنم، چون عشق توتقدیرنیست
نقشی زدی بردیده ام تا زنده ام تغیر نیست
سردرگریبانم هنوزازعشق بی فرجام خود
چون راه خود کج رفته ام ، اماتوراتقصیرنیست
مانندقاب کهنه ای ، برمیخ آویزان شده
آویزعشقت گشته ام،امادلت درگیرنیست
برزخمهای سیته ام ،جای جفایت مانده است
له کرده احساس مرا، وقتی توراتاثیرنیست
قلبم به یغما برده ای، بانازوبااطوارخود
غافل من افتادم زپا، اما دل توپیر نیست
فصل جداییها رسید،آرام باخودمیبرم
دردو غم جا مانده ام ، دیگر مراتدبیرنیست
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531ثبت شده درتاریخ دوشنبه26شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
گاهی غمگین میشوم ازغصه ورفتارتو
چون که آتش میزند برجان من این کارتو
ازکنارت میروم تاحال تو بهتر شود
تا نباشم این چنین باری دگر سربارتو
غم نشیندروی گونه وقتی گریان میشوی
ناتوانم تا ببینم من دوچشم زارتو
خسته ام ازخودولی دردم تحمل میکنم
خسته ترهم میشوم من ازدل غمبارتو
گرم آغوشم بمان تا غم فراموشت شود
کس نمیباشد بغیر ازمن چنین دلدارتو
گفتی ازپیشم برو ، کمترمرادیوانه کن
رفتم اما من نشستم پشت این دیوارتو
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ سه شنبه20شهریور97به شماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
خسته ام ازخودم واین همه غمهای گران
مانده ام تا چه کنم گوشه ی زندان نگران
کاش میشد که کمی بنددلم پاره شود
تا که عاشق نشوم ، زارو اسیر دگران
درب سلول دلم بسته شده ، خسته شدم
وا کنید تا بروم ، مثل همه در به دران
روزوشب مضحکه ی بازی رندان شده ام
کی بدانند که چنین حال دلم بیخبران
جرم من عاشق ورسوایی دل بوده فقط
بسکه دنبال توگشتم مثل آن پیله وران
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه11 شهریور97 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
دراین قمارزندگی من کیش وخستم
برتاس روی تخته نردش دل ببستم
چون فاسقان آتش زدند برجسم وجانم
یک گوشه ی خلوت کنارخودنشستم
زیرا گرفتند دین وایمان وامانم
دیگرنمیدانم دراین دنیا که هستم
من گم شدم درکوچه های بیقراری
مانندیک دیوانه ام چون گیج ومستم
اکنون تو هم باعشق خودکردی اسیرم
وقتی عصای پیری ام دادند به دستم
دانی که من زاییده ی یک شام کورم
چون درزمان کودکی هایم شکستم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531ثبت شده درتاریخ جهارشنبه7شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
گذارم سربه دامانت ، توهم آرام جانم باش
همین امشب که تنهایم ، بیایک دم کنارم باش
سرایم خشک و خاموشی ، دوچشمم آسمان باشد
بشین آن گوشه ی ایوان، کبوترروی بامم باش
نمیدانی که معتادم ، به میخانه، می ومستی
دراین خلوتگه ظلمت ، شرب دبش جامم باش
تهی شدسفره ی عشقم، ندارم شوروشیدایی
نظربنمابراین زاهد، انیس وقت شامم باش
نفس جامانده درسینه ، ازاین تلخی ایامم
نمک برزخم من مگذار، توشیرینی کامم باش
چنان تنهایی وغمها ، گرفته روزو شبهایم
شدم صیاد عشق تو ، کمی دیگرتورامم باش
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ جمعه 2شهریور97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
فکرمیکردم که اوتنهاهم آغوش من است
کی بدانستم فقط غم بار بردوش من است
مست بودم من ، اسیرعشق بی بنیاداو
تازه فهمیدم که غصه بازتن پوش من است
رازها میگفت برایم تا که خام اوشدم
لقمه ی چربی برای وقت شام اوشدم
عشق راباورنمودم بی خیال حیله ها
خام بودم ! برخلافش تن فروش اوشدم
حال او دارد برای دیگری تب میکند
گرم آغوشی دگر هرصبح راشب میکند
غرق گشتم من ، میان خاطرات مرده ام
عاقبت هم عشق را بی دین ومکتب میکند
s@rv
shereno.com/profile.php?id=5531