دلم ازخودم گرفته

ثبت شده درتاریخ جمعه16فروردین 1392به شماره سریال232265درسایت شعرنو

سایتهای : دلنوشتنی – شعر2 - شعرناب

چه مه ای گرفته امشب که دلم زغم رمیده

بجزاز سیاهی شب سحری بخود ندیده

بنشسته ام به کنجی به امید روزروشن

زسکوت شب گریزم اگرم رسد سپیده

 

اززبان تلخ وُزهری شده، طعنه ها شنیدم

 نفسی دگرنمانده که چه رنجشی کشیدم

همه شعله های سرکش زده برفکروخیالم

خسته ام ازاین دورنگی وُزغصه هاخمیدم

 

دلم ازخودم گرفته که چگونه زاده گشتم ؟

به غلط دراین کرانه دل عاشقانه بستم

بروم به آن دیاری که درش قفس نباشد

که میان قوم وحشی چواسیربسته هستم

 

چه کنم کسی نداند همه مست وُپرغرورند

ضربه اززمانه خوردندوُولی همیشه کورند

چه بگویم ؟ که پشیمانی نادان رسد ازراه

چونکه غافل شده اندازخودوبی فکروشعورند

s@rv

آنقدرمیخندم...

اشکم سرازیرمیشود

دردم فزون!

http://shereno.com/5531/27528/232265.html