ای دل پریشانی مکن ! (همراه باتحلیل ارزشمنداستادکمال حسینیان) |
ثبت شده درسایتهای :شعرنو – شعرایران – شعر2- شعرناب تاکی دراین بیغوله ره باید پیاده طی کنم جانم به لب آمد، بگوترک دیارش کی کنم افتاده ام مخمورومست درگوشه ی میخانه ها مُردم دراین غربت ،فقط تنها ویارمی کنم درکوله بارم خستگی مهمان شده بردوش من ازبُن گرفته بی خبرهرلحظه تاب وتوش من گفتم که عاشق میشوم غربت فراموشم شود خودکرده راعیبش مکن، این دردپنهان نوش من بااینکه رسوا گشته ام،عشقی نشدبا من عجین دیگرنمیخواهم که غم ، درکلبه ام باشد کمین میسوزم وُ میسازمش غم رافراری میدهم ای دل پریشانی مکن دنیا نمی ماند چنین ! **==**==**==** وقتی چشم گشودم دامن مادر قنداق کردند مرا! تا ازبرکت اندیشه های خام دست وپابسته اسیرباشم دردنیای توهم اکنون دربزرگی ام خسته ومجروح کفن پوش شده نه جسمم ! روحم ! میان کهنه واژه های پوچِ دروغین s@rv http://shereno.com/profile.php?id=5531 http://www.shereiran.ir/site/page/61?userid=196&pocatid=133
http://sherenab.ir/Pages-Category-200.html درود بر استاد عزیزم جناب لقمانی گرامی
استادکمال حسینیان |