نوش جانت - خیالاتی شده

ثبت شده درسایتهای شعرنو.شعرناب .لاین .اینستاگرام

ای دل دیوانه خل گشتی وجزجز میکنی

مثل زنبورک شدی همیشه وز وزمیکنی

غصه ی عالم خریدی شوق آزادی چه شد؟

روزوشب کنجی خزیده درخودت کزمیکنی

باخیالت عاشقی کردی ولی رسوا شدی

همنشین بیقراری های خودشبهاشدی

گفته بودم غافلی ازمکرونیرنگهای عشق

هم پکرهم کرشدی ، حالاببین تنها شدی

انتظارش میکشیدم ، زارودلواپس شدن

نوش جانت باشداکنون مثل خاروخس شدن

ای دل ویران سزای این حماقتهای تو

این چنین تنهااسیر خواری وبی کس شدن

**==**==**

دلی افسرده دارم من

که جاخوش کرده درتندیس بی روحم

چوگلدانی که پژمرده زبی آبی

مشامش هم گرفته !!

دست وپابسته

درونش پرشده ازدردبی درمان!!

بسان قلب راکتورها

که باسیمان وآب وماسه پرکردند

وبرجامش هویداشد

عجب دیوانه باشد دل

خیالاتی شده شاید!!

نشسته فکر می بافد

نمیدانداین بیچاره ی رسوا

که ازاین جام وبرجامش مبارک باد

پشیزی عایدش هرگزنمیگردد!!

s@rv