تخت بیمار ی ودرد!

ثبت شده درتاریخ شنبه 4 اردیبهشت ماه 95 به شماره سریال 419208درسایت شعر نو

 وشبکه های مجازی

میروم درکوچه ی مسلوب فکر

تاکه خودپیداکنم !

گه گاه گم میشوم در تنگی راه نفَس

چون که هست پر پیچ وخم

حال خوابیدم روی تخت بیماری ودرد !

باپیکری افتاده ازپا بی رمق !

قطره قطره میچکد ازیک سِرُم بالای سر

داخل این جسم فرتوت وضعیف

آن طرف فریادبیماری دگر

میخراشدعمق بطن سینه ام

زیرچشمی هم پرستارم نگاهی میکند

تا بفهمد لحظه لحظه حال من !

گاه با دستان بی حس میکشم

 جای زخمی را که دکتروصله کرد

تابیرون کنداین لخته های خون ازرگهای من

درخودم گیجم ولیکن پشت در

همرهان پچ پچ کنندو شادوخندانند همه !

مثل اینکه کودکی زاییده شد!

یاعروسی آمدند!

غافلندازحال بی احوال من

چون طبیبم زخم روی سینه را ترمیم کرد

لیک دردِ داخل دل همچنان بی مرهم است!

s@rv

http://shereno.com/profile.php?id=5531