بوی غربت میدهداینجا!

ثبت شده درتاریخ جمعه 31اردبیهشت 1395 به شماره سریال423291 درسایت شعرنو

سایتهای : شعرناب وشبکه های اجتماعی

همچو زندانی دراین غربت گرفتارم رفیق

کوه دردی ازغم وغصه به سردارم رفیق

روز و شب غمها انیس درد پنهانم شدند

بی قرارم سر به  دامان که بگذارم رفیق

گفته بودی راه ورسم عاشقی دل دادن است

این تنور دل به دستان که  بسپارم رفیق

آرزو کردم به  مستی روکنم بی غم شوم

می نمی گیرد مرا همیشه هشیارم رفیق

خسته ازدردم ولی خوابی نمی آید به چشم

من که با این غصه هاهمیشه بیدارم رفیق

بوی غربت میدهد اینجا چویک بیگانه ام

میروم از پیشتان وقتی که سربارم رفیق

**==**==**==**==**

دراعماق شبهای تنهایی

دیوار سکوت اسارت

میخراشدحجم سنگین فریادخفته ی من

می هراسم ازطلوع بی توبودن

ردِ پای زخم غربت

نقش میبندد برقامت ضعیف من

تکیه میزنم برسایه ی بی روحم

تا نیفتدازپا ، این قامت سست

گاه نقاشی میکنم درذهن

احساس حزین غم

وتنوردل همچنان

بایا دتو میسوزد

s@rv

http://shereno.com/profile.php?id=5531