عاشقی هم مرده

ثبت شده درتاریخ 25مرداد95 به شماره سریال 435830درسایت شعرنو

                 سایتهای : شعر ناب –  شبکه های اجتماعی

زندگی آهسته  رو تا من بجویم چاره ام

وصله ای پیدا کنم براین دوکفش پاره ام

چون مترسک ناندارم،هردوپایم خسته است

کم مراسودای رفتن کن که خود آواره ام

غم گرفته روزوشب برکودک احساس من

بد نشسته بارد یگر روی تخته تا س من

ازورق بازی دوران دست وبالم بسته شد

بخت واقبالم ببین ، بی بی  بجای آس من

شورِعشقم کم شده درعمق این دلواپسی

درهجوم خستگی ، حالت نمی پرسد کسی

عاشقی هم مرده در آغوش تب دارزمان

خوش به گلدانی که همرازش بوُدخاروخسی

**==**==**

جمعه را بغض کنم با نفرت!

که چرادرک نکرد

درحسرت عشق

ازطلوع شنبه تا پنجشتبه

چه باری بردوشم بود

تا امروز فرسوده ی راه

گوشه نشین گردم و

برعمرفنا گشته ، اندیشه کنم

کاش با خود برویم

روی سنگ فرش بی رنگ شده

درکوچه وپس کوچه ی شهر

جمعه را طی بکنم

تا فراموش شودآنچه گذشت

s@rv