خودفروشی شده کارم

ثبت شده درتاریخ16/9/96 به شماره سریال489304درسایت شعر نو

شعر ایران – اینستا گرام

رفتم ازشهر تو با این تب وُ حیراانی خود

زیر این طاق کبود وُ شب بارانی خود

رفتم ، آلوده ام ازهیبت مخروبه ی شهر

غافل ازخودشدم وبی سروسامانی خود

رفتم آسوده شود این دل افسرده ودرد

گم شوم پشت غم وغصه ی پنهانی خود

تا که بودم یکی احوال دلم را نگرفت

هرکه اقبال سیاهش نقشِ پیشانی خود

می روم تا کمر عشق تو هم خم بشود

خسته ام ازدل رسوا وپریشانی خود

بشکنم توبه ی خودعیش وهوسها بکنم

میشوم طعمه ی مستانِ خیابانیِ خود

خودفروشی شده کارم،لذت وعیش ددان

گرچه دربیم وهراس ازشبِ ویرانیِ خود

**==**==**==**

کاش می فهمید کسی

درپسِ کوچه ی عشق

بین این نادانها

گم شده ام !

ودلی نیست که همراز شود

همه ازروی دلم میگذرند

له شدم ...

زیرلگدهای دروغین هوس !

هرچه بلوا کردم

یک نفرگوش به فریادنداد

تاببینندچه آمد به سرم

عاقبت هم گفتند

دیوانه شده دیوانه !

قلاده به پایم بستند !

ومرا ...

کنج دیوانه سرایی رهایم کردند

وای برمن

عاشق این همه احمق بودم

s@rv

http://shereno.com/5531/58343/489304.html