برای اوشفاعت کن

ثبت شده درتاریخ دوشنبه 3 اردیبهشت 97 بشماره سریال درسایت شعرنو

زنی امشب کناردرنشسته قصه میبافد

برای سینه ی تنگش کلاف غصه میبافد

زمستانی شده حالش همیشه ابرغم دارد

فقط سیلاب ویرانگر به روی گونه کم دارد

دوچشمش آسمان اما نمی بیند شب تارش

نباشدعاشقی دلبسته براین حال غم دارش

دگرپرچین احساسش درون دل ترک خورده

کجاداند دراین دنیای نامردی کلک خورده

درون خودخزیده دورازاین دنیای نامرهم

به هردردی گرفتاراست وجوداوشده پرغم

بیاای زندگی بس کن،برای اوشفاعت کن

نه برحال پریشانش توبنشین وقضاوت کن

**==**==**==**

هوای ابری ، دوباره بارون

دوباره چشمی ، که خیسه خیسه

صدای غصه، ازچک چکِ ناودون

خمودوخسته ، کنج خیابون

کنارحالم، یک دل پرخون

نگاه سردم

خیره نشسته ، گوشه ی ایوون

دوعاق مست ، دستا باهم قفل

شدن هم آغوش

منم که تنها، دلی شکسته

نه شوروحالی

یخ زده دستم، به زیر بارون

s@rv

Shereno.com/profile.php?id=3351