ثبت شده درتاریخ دوشنبه 22تیرماه 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
دگردوری کنم ازعشق، زنم برطبل بی عاری
که فریادملامت ها، جزایش خفت وخواری
چوآن دُردشراب دبش میباشم که ته ماندم
ندانستم که دام عشق شب وروزش گرفتاری
دمادم خلوت ذهنم ، گلاویزاست به ناکامی
خزانی گشته باغ دل ، نباشدشادو زنگاری
گهی برخودنظردوزم، خمیده گشته تندیسم
بسان قاب عکسی کج، که چسبیده به دیواری
پشیمانم ازاین عشقی، که فرتوتم کندآخر
رمق میگیردازجانت، نباشد یارو غمخواری
دراین کابوسِ بی ساحل ، همیشه غرق رویایی
شرارت ها کند باتو ، به آن گوید وفاداری
دلت خوش میکند اما ، نمی بینی تهِ گرداب
پرستومیشودروزی ، وبا عشقی ریا کاری
بزن مطرب به تنبورت ، دمی ازخودرهاگردم
که غافل گشتم ازحالم، شده بارم تلمباری
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه16تیرماه 98 با شماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
بایدفراری گردم ازاین شهرویرانگردگر
حتی نمیخواهم بگیرد حال ویرانم خبر
دراین قطارلعنتی زاروپریشان گشته ام
ازعشق بی احساس اوتنها شدم دراین سفر
شایدرهاگردم کمی پژمرده گی بیرون رود
عشقی که پایانش برایم ناامیدوبی ثمر
تنهای تنهارفته ام ، دل را به دریاهازدم
گرچه نمیدانم که این زورق نباشد بی خطر
صوت ترن گاهی ازاین رویا مرابیرون برد
اما چه سود وقتی نباشد مرهمی وبی اثر
بردوش من باری شود با خاطرات خسته ام
ذهنی که ازناباوری خون گشته تا عمق جگر
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه10 تیرماه 98دبشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
مست ودیوانه ، دگراقرارمیخواهدچکار
نخ نما گشته دلم، انکار میخواهد چکار
مرهم دردم نباشی ، زخم برجانم مزن
اسب سرگردان شده افسار میخواهد چکار
مرغکی بی آشیان گشتم ، آغوش کویر
سرگریبان درخودم، غمخوار میخواهدچکار
بخت من ، باسایه ام همراز میباشد دگر
دل که رسوا میشود، دلدار میخواهدچکار
آنچنان با هُرمِ چشمانت مراسوزانده ای
بس کن ازظلم و ستم، انکارمیخواهدچکار
عشق را آتش زدی جانم به لب آورده ای
عاشق مُرده ، طناب دار میخواهد چکار
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ جمعه 7تیرماه 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
دیگرچروک برداشته دلم
برای تو که تمام منی
فکرت آبم میکند ذره ذره
وسیلاب گونه ها
خیس کرده سرآستین چرکینم
امشب رها شدم درخود
درجاده ای بی انتها
وراهی که ادامه دارد تا اعماق دنیا
باپاهایی که نای رفتنش نیست
وکوله بار سنگین اندوه
بردوش خمیده ام
حتی نمی رسد فریادم به آسمان
چون خفه گشته درگلو
کاش
توتیمارم بودی دربستر
وکاش میدانستید
تحمل این دوری عاقبت میکُشدمرا
s@rv
تقدیم به دختربزرگ وعزیزم درکانادا وآرزوی بهبودی هرچه زودتر برایت
Shereno.com/perofile.php?id=5532
ثبت شده درتاریخ یکشنبه2تیرماه 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
که میداند ازاین اندوه وحال زاروکال من
شرابی کهنه میخواهد دل شوریده حال من
کمی بیخودشوم ازخودرها گردم ازاین عشقی
که اوزشتی نمی بیند دراین ذهن وجمال من
چنانی خسته ازخویشم قفس تنگ است وتنهایی
چگونه پرزنم وقتی شکسته روح و بال من
یکی عاشق ، یکی مست ویکی مجنون میخانه
بغیرازاین دل دیوانه حال و بی وصال من
چنان بختک نشسته غم بروی بخت واقبالم
نداردشوروشیدایی، اگرباشی وبال من
منم تاریکی وظلمت ، پشیمان میشوی روزی
توشمع روشنی بخشی مشو دیگرمثال من
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه 27 خرداد98بشماره سریال درسایت شعرنو
اگرچه رفته ام چنین ، دوباره ازخیال تو
نشسته ام به گوشه ای شفا دهدوصال تو
رهاشدم درون خود چونام بی نشانه ای
نمیشودکه تا ابد شوم فقط وبال تو
چنان گرفته بغض عشق ره گلو وسینه ام
چراکه بسته ای درت ، چنین شده روال تو
بیاببین که خستگی بریده طاقت مرا
چگونه ناله سردهم، نباشدش ملال تو
بسان سرو بی ثمرخزان زده به شاخه ام
برای تو چه لذتی که خشک شودنهال تو
رسیده ام به انتها ازاین غم فزون شده
ندیده ام درعاشقی کسی شود مثال تو
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه25خرداد98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
مراکه بجوید نشسته ام کنارخودم
که گم شدم دوباره میان حصارخودم
کسی به این دربسته درنمیزنددیگر
بغیر سایه ام ، که مانده انتظار خودم
سرم به گریبان ، نگاه خسته به دیوارم
دلم گرفته زدنیا، خودم سوارخودم
غزل تهی شده ازعشق وهجای بی معنا
قلم چه سراید، منی که بیقرار خودم
به دفتر شعرغمینم ، سرک کشم گاهی
منم که غافلم ازخشکه لاله زارخودم
چه خواروزبونم به شعروشاعری کفتن
هرآنچه نوشتم غمی شده به بار خودم
رهاکنید دل آشفته ام کجاست آغوشی
که خسته ام ازعشق نباشداختیارخودم
==**==**==**==**
شب بلند، راه دراز
کوله بارم سنگین
پرازکهنه لباس ذهنم !
همچنان دغدغه ی فرداها
آغوش گشوده برمن
که چه سان بایدزیست!
چاروق پاره شده
پامیان سنگلاخ
سینه خالی شده ازعشق وشعف
تن خسته ، پریشانی حال
مقصد، نامعلوم
باقافله ای مانده به گل
سفره تهی گشته زِ نان
ساحل عشق ، حیران شده ازویرانی
نخ نما گشته دلم
با این همه اغواء گران
همچنان من گره خوردم درخود
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه 20خرداد98به شماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
رفتی ومن ماندم و تنهایی و این کنج خانه
همچومرغی غم زده ، ماتم گرفته آشیانه
رفتی وعطرتنت جا مانده لای دفترشعر
سرگریبانم ، ازاین جورِ نفس گیر زمانه
غیرِعکس ویادتان چیزی ندارم تا ببویم
گم شوم گاهی میانه خنده های ناشیانه
بی خبرهستید ازاین حال ودل زارو پریشان
میشودروزی نهال خشک من شایدجوانه!؟
استغاثه میکنم هرشب بگردد ره گشایی
خوگرفتم باغزل های غمین خودشبانه
خاطراتم را نوشتم گوشه ای درسوکِ خلوت
واژه هایم پُرشده اندوهِ تلخ وعاشقانه
انتهایش بغض سنگینی ازاین آبستن ودرد
حک شده برروی جلدش شعرمردی بی نشانه
==**==**==
بزن برتاروتنبورت
بزن شاید فروریزد غم ودردم
که پرکرده تمام ذهن پوچم را
وخالی گشته ازااین عشق بی معنا
چه بی رحمانه میبارد
دراین دنیای وانفسا
غم ودردم
یکی هرگز نمی پرسد احوالت
ومن درغربت تنهایی خود
گم شدم با آرزوهایم
میان کوچه ای بن بست
که حتی مست ودیوانه
دراین کوچه نمی چرخد
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ شنبه 18خرداد98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
من همان آوازه خوان دوره گردو بی نشانم
عاشقی دیوانه دراین شهربی نام ونشانم
هرکه می آید نگاهی میکند برساززارم
گم شدم درکوچه های غمزده بی همزبانم
دردجانسوز التهاب ازرنج دنیای که دیدم
طعم بغضی درگلوی زخم وپردردم چشیدم
داغ پیشانی دگر ازسجده وسجاده ام نیست
ازنمادین عابدان ، ازباوردبش وامیدم
دانه ی تسبیح شمردن کارهرروزوشبم بود
خواندن ذکرودعا هرلحظه ها زیرلبم بود
من پشیمانی ندارم راه وبی راهی که رفتم
آنچه میکردم ، برای اعتقادو مذهبم بود
واژه هایم تلخ ومعلول دل وحال پریشان
ازدروغین وعده ها، دوزوکلک سردرگریبان
آنچنان درخودگره خوردم ازاین نامردمی ها
کی ندامت میکنند ؟ ازظلم خودگردند پشیمان
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه6خرداد98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
بی خبررفتی نگفتی من غریب و بی نشانم
ره کجاجویم دراین تاریکی شب ناتوانم
رفتی وحتی نگاهی پشت سرهرگز نکردی
تانبینی زخم چرکینی نشسته عمق جانم
من رهاگشتم به خودباسایه ای تنهای تنها
مثل تیر خسته ای گشتم، شکسته درکمانم
آنچنان سیلی زده برپیکرم این بادوطوفان
غرق دریاهاشدم، چون قایق بی بادبانم
شانه های طاقت این بار سنگین را ندارند
همچویک سروخمیده ،برگ خشکی درخزانم
گم شدم درانتهای جاده ای تاریک وخاموش
تابه کی بایددراین سردرگمی هایم بمانم
غصه ها هرشب برایم قصه های غم سرایند
گیج ومبهوتم دراین غربت گرفته او امانم
کوس رسوایی من وردزبان خاص وعام است
همچومست نیمه شب درجمع عیاران روانم
خنده دارد بغض من با این مصیبتهای پنهان
مثل دیوانه به افکاری خیالی نغمه خوانم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه 31 اردیبهشت 98 بشماره سریال 536368درسایت شعرنو
اینستاگرام
اگرافسرده ام ، درگوشه ای تنها نشستم
به روی خود ، همه درهای شادی راببستم
به دردی سرکش و ناخوانده وپنهان اسیرم
مگوازعشق وشیدایی ی تومن سیر سیرم
چنان پیچیده ام درخودنمی خواهم بدانی
به پای غصه وغمهای من یک دم بمانی
بگودنیا بخواب اوگم شده درخوددوباره
که حالم گشته ازپوچی ذهنم پاره پاره
بگودنیابخوابد ، من کمی آرام بگیرم
من ازاین دردپنهانیِ خودخُردوخمیرم
گرفتارم به زخم دل، نمی دانی چه باشد
چنین آهسته آهسته ، دلم را میخراشد
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه26اردیبهشت98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
چنان درهیاهوی امواج دریا اسیرم
کجا همچوزورق کنارتوپهلوبگیرم
رهاکی شودجانم ازبادوطوفان دریا
که سردرگمم مثل خاری اسیرکویرم
رمق رفته پاروشکسته دلم درتلاطم
کسی نشنود ناله های خموش نفیرم
کلافی شدم دورافکارخودحلقه گشتم
که مضراب ذهنم خمیده چونان فطیرم
منواین همه زخم تنهایی ودردغربت
نه امیدعشقی که دیگربرایش بمیرم
بیااستجابت بکن لحظه ای مرهمم شو
شکسته دلی ناتوانم،چوسروی که پیرم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه 21اردیبهشت98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
آمد اما چونکه دیدافتاده ام با خنده رفت
تا شنید دیگرشدم پپژمرده ووامانده رفت
گفتمش روزی من وتو وصل هم بودیم بمان
بی تفاوت اونگاهی کردو گفت شرمنده رفت
ای عجب با این دل سنگ وتهی ازعشق او
چون ندانستم که آخرمیشوم بازنده رفت
التماسش کردم وگفتم مروپیشم بمان
سربجنبانید وگفت شایدکه درآینده رفت
گفتمش، یک باردیگر هم بخوان فال مرا
کفت نمیدانی، که دیگربسته شدپرونده رفت
اشتباه کردم چنین زانو زدم برقامتش
اونمیخواهدبماندپیش یک درمانده رفت
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یک دوشنبه16اردیبهشت 98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
من راه خود گم کرده ام ، کمتربکن آواره ام
دل را به یغما برده ای، باذهن پاره پاره ام
دردفراقت میکشم ، اما تو غافل گشته ای
ازشورعشقم خسته ام ،کی میشودمن چاره ام
آسم بریدی بادلت، کشتی چنان احساس من
غم رابه دوشم کرده ای ، فریاد ازاین وسواس من
درتخته نرد روزگار، یک مُهره همرازم نشد
لعنت براین اقبال من ، کج مینشیند تاس من
کارم دراین دنیای زشت،تنهاشده دلواپسی
حال دل افسرده را، هرگز نمی پرسد کسی
درباغ خشک خاطرم، مثل مترسک مانده ام
وقتی انیس و مونسم ، تنها شده خارو خسی
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه 3 اردیبهشت 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستا گرام
خسته ام ، مثل درختی که چو اکبیر شده
ریشه اش دردل گِل مانده زمین گیر شده
شاخه خشکیده چنان برگ وبرش پوسیده
ازغم وغصه ی پاییز وخزان پیرشده
نخ نما گشته دلش موسم شادی وبهار
ذره ذره همچوشمع سوزدوتقطیرشده
مثل آن وصله ی عشقی که به تن چسبیده
می مکد شیره جان،آفت وتکثیر شده
هوس جام شرابی که شوم مست وخراب
چون فقط شعرمن غمزده تصویر شده
درمیخانه نبندید، شدم خسته ی راه
وای ازاین پیچ وخم کوچه که تقدیر شده
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه یکم اردیبهشت 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
عمریست که درکارزمانه گره خوردیم
دانسته فریب سره ازناسره خوردیم
افزون شده درسینه فقط دردو ملالت
بدبختی وواماندگی ازساحره خوردیم
کوعشق ووصال؟ درپی یک لقمه ی نانیم
رسوای همه عالم واین خلق جهانیم
آلوده ی عشقیم ونداریم خبر ازخود
باسیل غم وغصه به هرسویی روانیم
غافل که چودیوانه فقط باده پرستیم
چون قاپ قمارخانه شدیم آلت دستیم
افسرده ودرمانده ایم وطعمه ی هردام
خودکرده همینیم وهمین بوده وهستیم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ یکشنبه25فروردین98 بشماره سریال درسیایت شعرنو
اینستاگرام
بی تومراچه میشودهمیشه آغوش تبم
روزمراگرفته ای ، تاکه شودشام شبم
خمودوخستگی دگر، خیمه زده به جان من
کی بتوان رها شود ، این تنِ ناتوان من
صدای ناله های شب گرفته رونق سحر
کسی دراین خرابه ها ندارد ازدلی خبر
مرابجرم عاشقی به دارِ غم کشیده اند
که لذت ازشکنجه ها وُ دردمن چشیده اند
بیاکه گم شدم چنان ، دراین زمانه همچنان
چکیده شدتمام من، غریب ونامِ بی نشان
دوباره واژه های تلخ، نشسته برنُک قلم
اسیرذهن خودشدم، خزان گرفته حاصلم
s@rv
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 22فروردین 98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
مرا درگوشه ی آغوش گرم خود کمی جاکن
برای بوسه ای دیگر مگو صبرو تمنا کن
به امید وصالت کوچه هارا خسته طی کردم
بیا بگشا به روی من ، درقلبت کمی وا کن
من و این دردپنهانی، که دردامان خوددارم
مروازپیش من دیگر، مراغمگین وتنها کن
مگو درکوچه و بازار ، همه حال مرا دانند
هیاهوکم بکن جانا، دوباره عشق ورسواکن
دلم گم کرده ام پیشت، شودله زیر پاهایت
نمی بیند دوچشمانم ، مگو بنشین وپیدا کن
اگرعاشق نمی باشی ، دلت جای دگر باشد
تظاهرکن میان جمع، وعشقت را هویدا کن
s@rv
ثبت شده درتاریخ یکشنبه11فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
تو میدانی منم مرغی شکسته بال وکوپالم
قفس زندان من گشته گرفته شادی وحالم
نه راه رفتنی باشد نه ماندن را تحمل است
درختی بی ثمر گشتم شبیه میوه ی کالم
صدایم کن که برهردرد بی درمان دوا باشد
سرت برسینه ام بگذار نفسهایت شفا باشد
فراری میدهی غمها کمی باشی کنار من
درآغوشت کنم مستی چرا جورو جفا باشد
بیا امشب مرا ازسیل دردو غم فراری کن
نباشد فرصتی دیگربمان پیشم تو یاری کن
اگرباورنداری عشق دیرینم ، توبعدازمن
مشین برقبر خاموشم برایم سوگواری کن
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 8فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
بس کن ای باران مزن برپیکرسردم دگر
چونکه خیس ازبارسنگین توپردردم دگر
نخ نما گشته دلم ازبارش وسیلاب تو
تاروپودم راشکستی توبه من کردم دگر
گم شدم، گم کرده ام عشق وامید زندگی
زیر انبار گل و لایت کجا گردم دکر
بس کن ازباریدنت داروندارم رفته است
خاروخس گشتم اسیرومات ودلسردم دگر
آنچنان آواره ازخان و دیارم کرده ای
مثل گمنامی غریب شهروشبگردم دگر
گرپریشانی ببار! تاغرق خود گردم ولی
باغرورم سربه تعظیم توآوردم دگر
s@rv
ثبت شده درتاریخ سه شنبه 6 فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
چنان حیران وسرگردان، دراین دنیا گرفتارم
که میچرخم به دورخود، مثال چرخ پرگارم
همه گویند که جرم عاشقی تنهافقط مرگ است
عجب حال وهوایی همچو دیوانه به سردارم
گناه این دل رسوا چه میباشد ، کسی داند
چرا قاضی نشسته بشنود ازعجزو انکارم
کجای عدل و انصافی نوشته عاشقی جرم است
که درهرصبح وشب درانتظار چوبه ی دارم
بگومحکم ببندند چوب اعدامم که خوش باشد
خداداند، که محکوم ازفریب و مکر دلدارم
چنان ذهنم پکر گشته برای لحظه ای مستی
ندانستم اسیر حقه ها با عشقی بیمارم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه5فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعر نو
اینستاگرام
درسکوت مطلق این عشق سردوبی وفایی
خسته گردیدم دگر زیرا نه شوری ونوایی
مهرونازِ عشق بغیرازیک هوس چیزی نباشد
آنکه باتزویر،هرآغوشی فقط کرده گدایی
من کجای قصه بودم نازواطوارش خریدم
دستهایش راگرفتم بس که نالیدازجدایی
بی پناهی پیشه کردتاغرق غمهایش نشینم
غافل اومعتاد شهوت بودنه یک حس خدایی
آن چنان آبستن دردم ازاین نامردمی ها
روزِ مجهول من و شبهای تلخ آشنایی
مثل اسب سرکشی گشتم که بی تاب وتوانم
بشکنید این قفل اسطبلم شوم صحرارهایی
ای فلک کمتربچرخان چرخ گردونت برایم
چونکه میدانم همیشه سازرسوایی سرایی
s@rv
ثبت شده درتاریخ شنبه 3فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
ندانم که بانو ، تودیگرچه هستی
که عمرت گذاشتی ، بپایم نشستی
فقط دردو رنجم ، تحمل نمودی
چه پیمان سختی ، تو بامن ببستی
همیشه وجودت، برایم حرم بود
دوچشم قشنگت ، امیددلم بود
خداراگواهم ، که هرکاری کردم
فدای وجودت ، ولی خیلی کم بود
رسیدروزموعود ، که یک واژه جویم
وموی سپیدت ، دوباره ببویم
ببوسم دودستت، به پاس محبت
تولد مبارک ،عزیز جان بگویم
s@rv
ثبت شده درتاریخ جمعه24اسقند97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
مرهم دردی نمیجویم، شگفتا ازدلم
مثل دریای کویری خاروخس شدساحلم
شوروغوغایی به سردارم دریغاحال من
روی امواج گل آلودی نشستم غافلم
زخمه ی تاری شدم سوزونوایش بیصدا
عشق بی معنا چه دارد غیرپوچی حاصلم
درسراب نانجیبان گم شدم اما چه سود
چون ندانستم برای عاشقی من جاهلم
مرغ وحشی کی تواند جابگیرددرقفس
دیگراین دل رانمی بازم به غربت راحلم
میزنم برساز بی عاری دراین دنیای پوچ
من که دانم عاقبت مهمان این خاک وگلم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531ثبت شده درتاریخ سه شنبه 21 اسفند97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
دیگرچنین اسیروعاشق وبی عارنمیشوم
درمنجلاب مکروحیله گرفتارنمیشوم
ذهنم پکَرشده باآنچه نامش دروغ بود
من مرهم زخم هرناکس وُ بیمارنمیشوم
اصلاچرا این همه باغیرهم آغوش میشوم
صدبارتوبه کردم وآدمی هوشیارنمیشوم
عمری دراعتیادبودم وُ سوختم ولی دگر
جان میدهم ! اسیرآتش سیگارنمیشوم
عشق وهوس چودیوارکج وُویرانه میشود
دیوانه نیستم ، دگرتکیه به دیوارنمیشوم
ای دل بمیری که هرچه کشیدم زدست توست
لعنت به تو، اجیرگربه و کفتارنمیشوم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درسایت شعر نو تاریخ شنبه 18 اسفند97 بشماره سریال
مرهم دردم که میباشد شگفتا ازدلم
موج دریای کویرم ، بی فروغ وساحلم
شوروغوغایی به سردارم دریغاحال من
روی امواج گل آلودی نشستم غافلم
زخمه ی تاری شدم سوزونوایش بیصدا
عشق بی معنا چه دارد، غیرغم شدحاصلم
درسراب خاطراتم گم شدم اما چه سود
چون ندانستم برای عاشقی من جاهلم
مرغ وحشی کی تواندجا بگیرد درقفس
دیگراین دل را نمی بازم، به غربت راحلم
میزنم برساز بیعاری ، دراین دنیای پوچ
من که دانم عاقبت مهمان این خاک وگلم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 16اسفند97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
گرچه درشورو وفای عاشقی من تاختم
عاقبت هم درقمارتلخ ودبشش باختم
تاس من اینگونه کج برروی اقبالم نشست
هرچه روی تخته نرد سخت عشق انداختم
بارهاباعشق بی پروای خودرقصیده ام
فکرمیکردم که مثل گرگ باران دیده ام
ذهن دیوانه شده ازعشقِ رسوا وُ دروغ
جزندامت نیست درحالم چنین رنجیده ام
کیستم، چون بادپاییزی که سرگردان شدم
چیستم ، آغوش تنهاییِ خودپنهان شدم
خاطراتی خسته ام درشعربی معنای خود
واژه های تلخ میبافم چنین عریان شدم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ شنبه11اسفند97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
نشسته ام به کنج خود ، نگاه به تصویرم
که خسته اززمانه ام ، چنین شده پیرم
ازعاشقی چه مانده، جزغم وتب ودردی
اگرچه تشنه ام به عشق ، ولی ازآن سیرم
طنین دبش کودکی به خاطرآوردم
قلم چه پرهنرشده ، نوشته تقصیرم
گذشته ام غزل کند ، کسی چه میداند
غزل شفا نمیدهد، که کرده تفسیرم
تصدقِ مرام دل ، که بی حیاء گشته
بخاطرش فنا شدم ، گرفته اکبیرم
مپرس دگر زحال من، که غصه میبافم
گره زدم بدست خود، به بخت وتقدیرم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ جمعه10اسفند97بشماره سریال درسایت شعرنو
آمدی چون بادپاییزی زدی برسینه ام
آمدی تاگُربگیرد لانه واین چینه ام
لعن ونفرین برتوباشد بی خبرازحال من
چونکه دزدیدی دل آشفته وبی کینه ام
آنچنان نالیدی ازدنیای بی سامان خود
بافریبی جاکنی دل گوشه ی دامان خود
خسته ام ازعشق توازگریه های دلفریب
ازدروغین وعده هاوسادگی ایمان خود
مثل قایق مات وسرگردان دریاهاشدم
بوف کوری خسته ازتاریکی شبهاشدم
لعنت عالم به عشق وظلم پُرآوازه ات
درسرای نا امیدی، همدم غمها شدم
s@rv
shereno.com/profile.php?id=5531
ثبت شده درتاریخ سه شنبه7اسفند97بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
پربکن پیمانه ام ساقی که رسوایش شدم
بی خیال ازوعده ها وشورشبهایش شدم
مثل آهنگی لطیف ازعشق وشیدایی سرود
بادروغین عشوه هایش غرقِ آوایش شدم
آنچنان آغوش بی مهرش فشردتندیس من
کلبه ی سردش ندیدم ، مست لبهایش شدم
رنگ ورخسارش چومیدیدم پریشان میشدم
چون ندانسته اسیرچشم شهلایش شدم
طعمه ای بودم برایش تا خودش پیدا کند
ذهن بیمارش که دیدم غرق غمهایش شدم
عاقبت اورفت ودرآغوش دیگرجاگرفت
درحجابش گم شدمُ افسونِ والایش شدم
s@rv
shereno.com/profile.php?id=5531