|
m@nd@n!h@ye m@n درون نما
| ||
|
خویش را آرزو می کنم
بر فراز بامهای مهتاب زده با افکار در تو گره خورده غلتان در نوازش نسیم در پهنای دشت عشق چونان بهاری مسافر بر جاده های آمدن
خویش را آرزو می کنم
رو به روز ریشه کرده در ژرفای خاطره ای خوش روشن و مست منتظر بر نمازی بی حجاب که در آمیخته با دل است
خویش را آرزو می کنم خویش را ... _____________________________ پ ن : رویش از توست بهار ، بهانه ، باران هم ! تو ... فصل پنجم شاعرانه های منی
[ سه شنبه ۱۳۹۳/۱۱/۱۴ ] [ ] [ saly ]
ای بغض دست از گلوی فشرده ام بر دار تلخم از سربستگی های ناگزیر و شاخه های نور بافته بر پیله های صبوری از این غوغای بی ستاره بزم هرز و تک درختان بی بال خفته در خاک سرد که تکرار تواند __________________________ پ ن :باز امشب دل من غرق گله شد [ سه شنبه ۱۳۹۳/۱۰/۰۲ ] [ ] [ saly ]
صورتک زخمه بزن تار بیار بزم آهم اینجاست پنجره بی فرداست صورتک کوچ چقدر آسان است ختم خاکستری عشق در پرده ی شب عریان است دلکم گریان است _______________________ پ ن :جاری شو سپردمت به جاده های رها [ سه شنبه ۱۳۹۳/۱۰/۰۲ ] [ ] [ saly ]
پژواک می شوی درحفره های خالی این روح و انعکاست در بستر باد عطر می پاشد به هراس زمستانه هایم آه از این فکر های طویل بی مقصد از این ایوان بی آفتاب که جوهر رگهایم بی تاب شبهای نازک و حریص روزهای پر تاب است می خواهم بر دارم کاج های کهنه را از مسیر باد حریص می خواهم هم خواب شوم با وهم آیینه به امید قاپیدن چشمهایت رو به ماه در این بی ترانه گی _____________________________ پ ن :هوا آنسوی چشمانم بارانیست [ سه شنبه ۱۳۹۳/۱۰/۰۲ ] [ ] [ saly ]
چه کسی خفته در این راز مست ِ نفرینی و شرم پس ِ آن اوج که پرواز دلم مرد در آن چه کسی خوانده بر این ساز پر حسرت و سرد همه تن ناز در پرده ی جان قصه هایم موید اینک اینم دامن افشان به طوافت دلم عطشان شعله ور ، سرخ دهان فارغ از دور ، به نزدیکی جان دل من با تو سخن می گوید مست و یاغی شده اینک که غزل می جوید جان به جان تا به سرم گوش شدی این همه سال تو مدهوش شدی انتظار دگرم نیست برو ......برو آنجا که ______________________ :پ ن خوشا به من که دست تو پرواز هدیه میکند [ یکشنبه ۱۳۹۳/۰۹/۳۰ ] [ ] [ saly ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||