ثبت شده در تاریخ شنبه 26 فروردین 1391 به شماره سریال 169922 در سایت شعرنو
سایتهای :آوای دل - شعر1 – شعرناب –شعرتک - شهرشعر
بی توچگونه من دگراین شب خودسحرکنم
سفره تهی زعشق توغصه دراین جگرکنم
راه گلوکه بسته شد ، دل ازغم توخسته شد
این شب بی فروغِ خود ، با چه بهانه سرکنم
راز ِدرونِ سینه ام ، این همه برملا مکن
خلسه شده نگاه من ، دیده چگونه ترکنم
تیشه مزن به ریشه ام ، برتنِ بیقرارِ من
گرنشوی تومرهمم ، خاک دگر به سر کنم
تاب نیارداین دلم ، ماندن وُ غصه خوردنم
جاده طویل وُپرخطر، پس به کجا سفر کنم
ضجه زند زبان من ، بسته شده کلامِ من
واژه به واژه غم شده ، فکرتورا اگر کنم
شعشعِ این آتش تو ، خیمه زده به دامنم
باچه توان دوزخ خود، خموش وُبی اثرکنم
طایر ِفرخنده توئی ، وامق وُدرمانده منم
بیا که مست آن شوم، به دیده ات نظر کنم
s@rv