سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

من رها گشتم

ثبت شده درتاریخ دوشنبه6خرداد98بشماره سریال درسایت شعرنو

اینستاگرام

بی خبررفتی نگفتی من غریب و بی نشانم

ره کجاجویم دراین تاریکی شب ناتوانم

رفتی وحتی نگاهی پشت سرهرگز نکردی

تانبینی زخم چرکینی نشسته عمق جانم

من رهاگشتم به خودباسایه ای تنهای تنها

مثل تیر خسته ای گشتم، شکسته درکمانم

آنچنان سیلی زده برپیکرم این بادوطوفان

غرق دریاهاشدم، چون قایق بی بادبانم

شانه های طاقت این بار سنگین را ندارند

همچویک سروخمیده ،برگ خشکی درخزانم

گم شدم درانتهای جاده ای تاریک وخاموش

تابه کی بایددراین سردرگمی هایم بمانم

غصه ها هرشب برایم قصه های غم سرایند

گیج ومبهوتم دراین غربت گرفته او امانم

کوس رسوایی من وردزبان خاص وعام است

همچومست نیمه شب درجمع عیاران روانم

خنده دارد بغض من با این مصیبتهای پنهان

مثل دیوانه به افکاری خیالی نغمه خوانم

s@rv

shereno.com/profile.php?=5531

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد