سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

باغبان عشق : تقدیمی خانم نیلوفرمهرجو

 

شاعر: خانم نیلوفر مهرجو عزیز

تقدیم به استادعزیز کریم لقمانی که همچون پدری مهربان بذرعشق دردلها می کارد

ثبت شده در تاریخ پنجشنبه 25 فروردین 1390 به شماره سریال 125741 در سایت شعرنو

**

مست ازبوی اقاقیا

قدم میزنددرکوچه باغهای شعر

تمام حجم بودنش

عشق است وصفا

باداس مهر

وجین میکندخاطرات تلخ را

ودرومیکندخوشه های محبت

وبا جسمی خسته

آنهارابدوش میکشد

تاکلبه ای

که عطر بابونه

ستونهایش را می بوسد

(نیلوفرمهرجو)

نگاه خسته من: تقدیمی استاداحمدالبرز

 شاعر: استاداحمدالبرز  

تقدیم به حضرت  دوست جناب آقای کریم لقمانی عزیز که جنس دلشان ازمهروبافته ذهنشان عشق به هم نوع 

ثبت شده در تاریخ دوشنبه 22 فروردین 1390 به شماره سریال 125379 در سایت شعرنو 

***

نگاه پنجره روبه دریاست و

نگاه من سمت کوچه های بن بست

ومن هنوزدربدرِ یک بیت ساده شعر

به هرجا سرک میکشم

وتوچه ساده ازیک آسمان ستاره سرودی

من دنبال کورسوئی دربدربودم

آن شب گذشت توشاعر بودی وُ شدی

من هنوز بربی وزنی شعرم غصه میخورم

وتوتمام احساس های خوب را سرودی

من ماندم وُ بی واژه گی

وامروز میگویند ، که بی وزن است وُ شعر نیست اینها

ولی هیچکس نگفت این ها خرده هائی از

یک قلب است

واین خط خط ها بندش میزند

آن شب ها هنوز پابرجاست

وتوازماه شعرو ترانه میسازی

من هنوز بی رمق ترین کلمات را سرهم میکنم  

( احمد البرز)

قصه وُ افسانه ام

 ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 17 فروردین 1390 به شماره سریال 124787 در سایت شعرنو

وسایت شعرناب

**

ای رهگذربگذرتوازاین خانه ی ویرانه ام

من آشیان گم کرده ام،با این دل غمخانه ام

چون لب فروبستم دگربادردوغم هم خوشدم

راهی نباشد درسرا ، آواره ی میخانه ام !

ساقی بریزجام دگرازخوددمی بی خودشوم

دیگرتوآزارم مکن ، پر کن دگرپیمانه ام

اشکی نماند بردیده هاخشکید آب چشمه ها

شادی فراری شد زمن ازبا رغم مستانه ام

این روزگارپرفریب برماچه دردآورد پدید؟

دیگرندانم حا ل خودحتی زخود بیگانه ام !

خشکیده برگ وُبی بَرَم تیشه زدند برپیکرم

پژمرده گل گشتم دگرچون شمع بی پروانه ام

من صید دردامش شدم ،زنجیر برپایم زده !

شاید نمیداند که من چون عاشقی دیوانه ام

گاهی طبیب دردمن !  گاهی مرارسوا کند!

غمها شده مهمان من درهرشب وروزانه ام

مارا نباشد محفلی !  تاجمع دلداران رویم

آواره درصحراشدم، چون بی خبرازخانه ام

چون شمع سوزانی شدم کَزگوشه گریانم هنوز

آخرچه باشد دردمن چون روزوشب آواره ام

سودازده عشقیم وُ کس باماوفاداری نکرد

سوزددل رسوای من خاموش شد کاشانه ام

ای ساربان بی خبردیگرمپرس ازمن خبر

خاموش روبرکس مگواین قصه وُافسانه ام

s@rv

تورا چشم به راهم

  ثبت شده در تاریخ جمعه 8 بهمن 1389 به شماره سریال 117686 در سایت شعرنو

وسایت شعرناب

** 

چه بگویم من ازاین دردوازاین رنج جدائی

درگلوخشک شده بی تودگرشورونوائی

تاکه رفتی شده آوار دگرخانه سرمن

بی تودرخانه نباشد نه امیدی نه پناهی

رفتی وبی خبرهستی توازاین حال درونم

چون ندانی که زفکرتو گرفتارجنونم

قفسم را تو شکستی که آواره به گردم

دل شکستی وُندیدی توکه آغشته به خونم

گونه سیلاب شدازگریه وُاشکم توندیدی

ناله ها کردم ازاین درد، صدایش نشنیدی

گریه ی لال ندانی که چه آورده به روزم

چون که دربزمی وُاین دردجدائی نکشیدی

توندانی که دراین شهرچوبیگانه غریبم

دستی ازمهرومحبت به سرم هیچ ندیدم

جزغم وغصه نباشد دگرم راه به جائی

باز درگریه به خندم ،که خودرابه فریبم

گرچه من غرق شدم بازنکردی تونگاهم

انتظارم که پایان برسدعاقبت این شام سیاهم

تا سحر چشم بدوزم که درِخانه گشائی

بازدر پیچ وخم کوچه توراچشم به راهم

s@rv 

http://daftaresher.mihanblog.com/

گوشها همه کرگشته !!!!!

 ثبت شده در تاریخ سه شنبه 17 اسفند 1389 به شماره سریال 122244 در سایت شعرنو

وسایت شعرناب

**

ایکاش که پنهانی درکام صدف بودم

هرگاه که اوبسته

دورازهمه کس بودم

دیریست که جا ماندم درحصارتنهائی

گوشها همه کرگشته

ازاین همه ویرانی !

بادغدغه های خود

لا به لای این غمها

لحظه های طولانی

چشم برثانیه هادوزم

باکوله بارسنگینی ازبغض وپریشانی

دردفتربی رنگم

ترسیم کنم گاهی خاطرات گمنامی

واژه هاعقیم مانده

درگلوی خشکیده ازظلم وُشکیبایی

ای کاش که احساسم

درشعرفزون گردد

دیروزغمین بودم امروزحزین گشتم

شوری که به سردارم

فرداچورسددانم

سرگشته وُحیرانم

  s@rv 

 

http://daftaresher.mihanblog.com/