سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

پوسیده ریشه ام ! (با تحلیل ارزشمنداستادمهندس جمعی)

ثبت شده در تاریخ دوشنبه 21 فروردین 1391 به شماره سریال 169136 در سایت شعرنو

 سیاتهای : فیس بوک -  شعرناب – آوای دل – شعرتک – شعریک -

میخواستم زیستن باخودتجربه کنم

درشب زفاف عقل مهجورم

اماجارچیانِ شاباش گو

بازهم به متارکه باخودمیکشاندم !

باغرورکاذب وُ خمودم

چگونه حذرکنم باچشمان نانجیب

ازپوسیده اقبال ناخلفم

که حسدمیورزدبرروشنی ِتاریکم

تا کی چون مترسکی

درگِل بمانم

تا لَم دهند شاخه ها برزانوان لرزانم

پوسیده ریشه ام !

ازقلقلکِ کرمهای زیرخاک

وباری که بردوشم سنگینی میکند

بی رمق

درخودآوارمیشوم !

بی آنکه حتی شبی

مهمان حجله خانه ی دلم باشم

آه ازتخیلات ناسازم

s@rv

**

 

تحلیل بسیارزیبا وارزشمند استادارجمندم جناب مهندس جمعی براین شعردرسایت شعر نو با سپاس ازایشان

**

سلام ودرود و سپاس بر استاد عزیز جناب لقمانی حسابی غافل گیر شدم البته مضمون درد است ولی این درد کجا و درد مفاصل قلم من کجا . دیگر در جلسه ها باید خودم را جمع و جور کنم . زیبان و شیوه بیان و استقاده از تصاویر خارق العاده بود ترکیبی از سنت و مدرنیته با زبانی اشنا وبدون تکلف حظ کردم و بر ذوق و دل جوان ودردمنت حسادت ورزیدم آفرین بزرگوار
پوسیده ریشه ام
!میخواستم زیستن باخودتجربه کنم
درشب زفاف عقل مهجورم

) بهترین وزیبا ترین تصویر برای بیانی سترگ وستبر گ در عین سادگی )
اماجارچیانِ شاباش گو

بازهم به متارکه باخودمیکشاندم
!
(
چقدر قشنگ ناخواسته وشاید هم به عمد و خودآگاهانه ، کلاغ را تداعی کردید)
باغرورکاذب وُ خمودم

چگونه حذرکنم باچشمان نانجیب
ازپوسیده اقبال ناخلفم
که حسدمیورزدبرروشنی ِتاریکم

(دیگر ازاین زیباتر نمی توان زبان به اعتراف گشود واز فرا فکنی تاریخی
فرار کرد که هرچه می کشیم هنوز از خود محوری وخودبزرگ بینی است .آفرین( (با شد تا کوچکترهای پر فیس و افاده ای چون من نیز درس بگیرم(  تا کی چون مترسکی
درگِل بمانم

(عجب هشدار زیبا وبه موقعی است بعد از آن روایت و استدلال های محکم
( تالم دهند شاخه ها برزانوان لرزانم
(
و عجب اشک تمساح را به تصویر کشیده اید بزرگوار)
پوسیده ریشه ام
!(وچه متین و با حساب به تمسخر گرفته اید آنانی که برایمان غصه میخورند ودر پی تزریق مسکن هستند . یا شاخه هایمان را هرس می کند غافل از این که ریشه هایمان پوسیده است( ازقلقلکِ کرمهای زیرخاک
وباری که بردوشم سنگینی میکند

بی رمق

درخودآوارمیشوم
!) وچه زیبا کلید واژه ها را رو کرده اید وحتی بازی منطقی با واژه هارا به نمایش گذاشتید ارتباط کرمها را با ریشه پوسیده که اگر ریشه ها پوسیده علتش کرمها بوده اند . این که به دوستان گفتم تغییر در تکنیک وتاکتیک یکی از دلایلم نیز این زیبایی ها ست(بی آنکه حتی شبی
مهمان حجله خانه ی دلم باشم

آه ازتخیلات ناسازم

ودر آخر خواننده را به دوباره خوانی می کشانید و به شعر یک انسجام عمودی
میدهید ارتباط ( حجله ) در انتها با ( شب زفاف ) در جمله دوم شعر که اتفاقن تقارن جمله ای هم دارند اولی یکی بعد از جمله اول و این آخری یکی مانده به جمله آخر . وزیرکی شاعرانه شما نیز ستودنی است که با تخیلات تمامش می کنید گریزگاه خوبی است .

آرامگاه حافظ : سال تحویل ۱۳۹۱:اساتیدشاعر

  

 

 

 

ازراست: خانمهازارعی واوجی : آقایان :همسرخانم اوجی .لقمانی .جفره .بهروزی .جمعی .خانم زنهاری ومحبی راد 

همیشه خوش نمی خونه! - حراج شعر!!!

 ثبت شده در تاریخ دوشنبه 24 بهمن 1390 به شماره سریال 162197 در سایت شعرنو

سایتهای : آوای دل – شعرتک – شعرپارسی – شعرناب – شهرشعر- شعر1

اگرباشی تو هم پیشم  برام آرامش جونه

نباشی در کنارمن برایت این دلُم خونه

همیشه رَدِ پاهایت  درون کوچه میجویم

نمیدونم چراگشتم  برایت همچوبیگونه

چه رازی دردلت داری که بامن بی وفا هستی

نمیسوزی توازحالم که روزوشب پریشونه

نگاهی درنگاهم کن نگاهی زیرپایت کن

ببین افتاده ام اینجابه این جسمی که بی جونه

شدم چون هیزمی سوزان که خاکستربجا مانده

که باد سرکش عشقت مراهرلحظه میرونه

چرا لغزیده پای من ، برای عشق بی معنا

که این درد حزین من ، درونِ سینه پنهونه

توای چرخ فلک بنگرکه غم دم کرده درسینه

ورم دارد خیال من ، چو سیلابی شده گونه

پریشان میکنی زلفت شدی غافل نمیدونی

که این ققنوس خوش آواهمیشه خوش نمی خونه

علاج این دل غمگین  نمیدونی ؟ خدا داند!

همیشه این شب تیره برای من نمی مونه

s@rv

********* 

ثبت شده در تاریخ شنبه 29 بهمن 1390 به شماره سریال 162868 در سایت شعرنو

سایتهای : شعرناب – شعر1- شعرتک - شهرشعر

جمعه بازاریست

کاغذ پاره های دفتر شعرم

حراج گذاشته ام !!!

پشیزی دربساط نیست

سراسیمه فریادسردهم

 حراجی ، حراج شعر

ارزان میدهم ، بیا !

دوبیتی وغزل، رباعی وچارپاره ، شادی وغم ...

باکهنه کتاب غزل هم تعویض کنم !

خریدارش نیست !

غیرازنگاه های منجمد

امابی کنکاش وبااشتیاق ، بقال سرِگذر

 ارزان میخرد !!!

روحم درپرواز، شکوفاست باورم !

که فردا

هل هله ی مردم درپشت شیشه های کاسب

میخوانندوتحسین کنند برقلم شاعرَش

بایددوباره نوشت ، به حراج گذاشت !

امابگذارمن هم درخیل جمعیت

نظاره گر باشم ! چگونه بقال را سکه باران میکنند؟

لیک آهم  فغان سردهد!

خاموش میشوم وُزانوبه سینه!

هربرگ دفترم

بسته بندی شده باخرت وپرت ، تلنبارگوشه ی دکان !

چه شورزاربودخاطرم !!!

s@rv

نیازمن به تو باشد! -کاش دیوانه بمانم !

 ثبت شده در تاریخ دوشنبه 22 اسفند 1390 به شماره سریال 165929 در سایت شعرنو

سایتهای : شعرناب – آوای دل – شهرشعر – شعرتک – شعریک

چگونه  ته مرداب گم شده اثرم ؟!

که خوداسیرموج به گوشه ی دگرم

کنون که وهم نشسته کمین به افکارم

زحال زارِخود ، دوباره هم پَکَرم

نهیب میزندم آب ،  میان طوفانها

که غا فلم ،  ازآنچه آمده به سرم

خمودگشته نگاهم، به گوشه ی مرداب

چوماهی حیران ، همیشه درخطرم

عبورمیکندازمن ، تمام تلخی ها

شعورپریده ،  دوباره ازفکرترم !

کدام ساحل آرام انتظارِمن است

که ولوله گردانِ غم شده جگرم

دلم شکسته زاندوه وُهجروُجفا

کجاست نشانم ؟ زخانه بی خبرم!

نیازمن به توباشد، اسیرگردیدم !

بیا تومرابین ، شکسته بال وُ پرم

s@rv

  ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 24 اسفند 1390 به شماره سریال 166254 در سایت شعرنو

سایتهای – شهرشعر –شعر1 - شعرناب

گاهی احساسم کمانه میکند

چون تیرِرهاشده از زه ِ کمان

گاه  مذبوحانه ،

محبوس درسینه ام !

جلُ پلاس پهن کرده ، ابلهانه ضجه میزند

وامانده ازبی خبری

با لب تختی ازاندوه

تَرَک برداشته قامت منحوسش

گَنگوُ هم نمی خورد !

خراش برداشته دلم ازحجم ِبودنش

خوراکش بلعیدن افکارمنقلبم

کاش میشد درهمان سینه چالَش کرد

رها شوم ازخیس گونه ها

وچالِش های اندیشه ی متورم شده

کاش دیوانه بمانم !!

دردنیائی که عقل را به تاراج میبرند...

S@RV

لب تخت : بشقاب

گَنگوُ: بند زدن یا به روایتی بخیه زدن برچینی آلات ترک برداشته وشکسته