ثبت شده درتاریخ یکشنبه25فروردین98 بشماره سریال درسیایت شعرنو
اینستاگرام
بی تومراچه میشودهمیشه آغوش تبم
روزمراگرفته ای ، تاکه شودشام شبم
خمودوخستگی دگر، خیمه زده به جان من
کی بتوان رها شود ، این تنِ ناتوان من
صدای ناله های شب گرفته رونق سحر
کسی دراین خرابه ها ندارد ازدلی خبر
مرابجرم عاشقی به دارِ غم کشیده اند
که لذت ازشکنجه ها وُ دردمن چشیده اند
بیاکه گم شدم چنان ، دراین زمانه همچنان
چکیده شدتمام من، غریب ونامِ بی نشان
دوباره واژه های تلخ، نشسته برنُک قلم
اسیرذهن خودشدم، خزان گرفته حاصلم
s@rv
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 22فروردین 98بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
مرا درگوشه ی آغوش گرم خود کمی جاکن
برای بوسه ای دیگر مگو صبرو تمنا کن
به امید وصالت کوچه هارا خسته طی کردم
بیا بگشا به روی من ، درقلبت کمی وا کن
من و این دردپنهانی، که دردامان خوددارم
مروازپیش من دیگر، مراغمگین وتنها کن
مگو درکوچه و بازار ، همه حال مرا دانند
هیاهوکم بکن جانا، دوباره عشق ورسواکن
دلم گم کرده ام پیشت، شودله زیر پاهایت
نمی بیند دوچشمانم ، مگو بنشین وپیدا کن
اگرعاشق نمی باشی ، دلت جای دگر باشد
تظاهرکن میان جمع، وعشقت را هویدا کن
s@rv
ثبت شده درتاریخ یکشنبه11فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
تو میدانی منم مرغی شکسته بال وکوپالم
قفس زندان من گشته گرفته شادی وحالم
نه راه رفتنی باشد نه ماندن را تحمل است
درختی بی ثمر گشتم شبیه میوه ی کالم
صدایم کن که برهردرد بی درمان دوا باشد
سرت برسینه ام بگذار نفسهایت شفا باشد
فراری میدهی غمها کمی باشی کنار من
درآغوشت کنم مستی چرا جورو جفا باشد
بیا امشب مرا ازسیل دردو غم فراری کن
نباشد فرصتی دیگربمان پیشم تو یاری کن
اگرباورنداری عشق دیرینم ، توبعدازمن
مشین برقبر خاموشم برایم سوگواری کن
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 8فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
بس کن ای باران مزن برپیکرسردم دگر
چونکه خیس ازبارسنگین توپردردم دگر
نخ نما گشته دلم ازبارش وسیلاب تو
تاروپودم راشکستی توبه من کردم دگر
گم شدم، گم کرده ام عشق وامید زندگی
زیر انبار گل و لایت کجا گردم دکر
بس کن ازباریدنت داروندارم رفته است
خاروخس گشتم اسیرومات ودلسردم دگر
آنچنان آواره ازخان و دیارم کرده ای
مثل گمنامی غریب شهروشبگردم دگر
گرپریشانی ببار! تاغرق خود گردم ولی
باغرورم سربه تعظیم توآوردم دگر
s@rv
ثبت شده درتاریخ سه شنبه 6 فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
چنان حیران وسرگردان، دراین دنیا گرفتارم
که میچرخم به دورخود، مثال چرخ پرگارم
همه گویند که جرم عاشقی تنهافقط مرگ است
عجب حال وهوایی همچو دیوانه به سردارم
گناه این دل رسوا چه میباشد ، کسی داند
چرا قاضی نشسته بشنود ازعجزو انکارم
کجای عدل و انصافی نوشته عاشقی جرم است
که درهرصبح وشب درانتظار چوبه ی دارم
بگومحکم ببندند چوب اعدامم که خوش باشد
خداداند، که محکوم ازفریب و مکر دلدارم
چنان ذهنم پکر گشته برای لحظه ای مستی
ندانستم اسیر حقه ها با عشقی بیمارم
s@rv
shereno.com/profile.php?=5531
ثبت شده درتاریخ دوشنبه5فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعر نو
اینستاگرام
درسکوت مطلق این عشق سردوبی وفایی
خسته گردیدم دگر زیرا نه شوری ونوایی
مهرونازِ عشق بغیرازیک هوس چیزی نباشد
آنکه باتزویر،هرآغوشی فقط کرده گدایی
من کجای قصه بودم نازواطوارش خریدم
دستهایش راگرفتم بس که نالیدازجدایی
بی پناهی پیشه کردتاغرق غمهایش نشینم
غافل اومعتاد شهوت بودنه یک حس خدایی
آن چنان آبستن دردم ازاین نامردمی ها
روزِ مجهول من و شبهای تلخ آشنایی
مثل اسب سرکشی گشتم که بی تاب وتوانم
بشکنید این قفل اسطبلم شوم صحرارهایی
ای فلک کمتربچرخان چرخ گردونت برایم
چونکه میدانم همیشه سازرسوایی سرایی
s@rv
ثبت شده درتاریخ شنبه 3فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
ندانم که بانو ، تودیگرچه هستی
که عمرت گذاشتی ، بپایم نشستی
فقط دردو رنجم ، تحمل نمودی
چه پیمان سختی ، تو بامن ببستی
همیشه وجودت، برایم حرم بود
دوچشم قشنگت ، امیددلم بود
خداراگواهم ، که هرکاری کردم
فدای وجودت ، ولی خیلی کم بود
رسیدروزموعود ، که یک واژه جویم
وموی سپیدت ، دوباره ببویم
ببوسم دودستت، به پاس محبت
تولد مبارک ،عزیز جان بگویم
s@rv