سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

دل پرپرِ کاشانه کند


ثبت شده درتاریخ شنبه 19 تیر1395به شماره سریال 430723سایت شعر نو

وسایت: شعر ناب

مدتی است که از خانه نباشد خبری

نکندهیچ شدم چونکه  ندارم ثمری

خودم اینجا ، و دل پرپرِ کاشانه کند

دست وپابسته شدم ،وای ازاین بی هنری

نه زبان سخنی هست که شکوایه کنم

نه امیدی به دری هست گشاید دگری

طالع این بودعقب مانده ی ذهنی بشوم

همه خوشحال که همسایه بزا ید پسری

گرچه افسرده ودلمرده ازاین قوم شدم

شکرایزد که خدا بود برایم سپری

ماکه مهمان توهستیم وُ این این محفل گرم

ازغم وغصه دراین جمع نباشد اثری

شکر حق گویم وُبرخاک ره اش سجده کنم

تاکه او هست دگر بسته دَرِ دربه دری

**==**==**

 خواب میرانم ازچشمهایم

تابانیش قلم

تمام حوصله ام

صرف ازتونوشتن کنم

وکنارت باشم

میان بیت های عاشقانه ی شعر

کاش به آخر نمیرسیددفترشعرم

تابازهم بنویسم تورا...!

s@rv

این سروده  پس ازدیدار از(موسسه خیریه توانبخشی ونگهداری معلولین ذهنی تلاش شیراز ) نوشته شده .جایی که درآن عشق ،عاطفه ، محبت ، صفا وصمیمیت حاکم است .عزیزانی که هرچه کنارشان بنشینید احساس غربت وخستگی نمیکنیدغیر ازدلتنگی

http://shereno.com/5531/42451/430723.html

http://sherenab.com/Pages-View-48521.html

نفرین عالم !


ثبت شده درتاریخ چهارشنبه 26 خرداد1395 به شماره سریال427149 درسایت شعرنو

سایت : شعرناب – شبکه های اجتماعی

برای که گریه کنم  خاتون !؟

وقتی پشت سرمیخندند

براشکهایت...!

دیگرشورنمیزنددلم خاتون !

حتی برای خودم

من هم میخندم !

به بدبختی همسایه ی دیوار به دیوارمان

که دست فروشی میکندشبها

کنار باغچه ی خیابان

تنها تصویر آرزوهایش

سیرکردن شکم گرسنه ی کودک اش!

 ومن اضافه غذایم

به سطل خاکروبه  میدهم

بگذارنفرین عالم

دامنگیر قلب سنگم شود خاتون!

**==**==**

 دراین سلول بی پیکر دلی همرازمیخواهم

گر آزادم ازاین زندان ،قفس را باز میخواهم

فراموشم شده پای دویدن نیست همراهم

برای پر کشیدن من پرِ پرواز میخواهم

دگر از بوق ُ وکرنای جدال وُ جنگ بیزارم

شبِ شوروُ نشاط  وُ نغمه وُ آوازمیخواهم

برای عشق ورزیدن به این دنیای بی حاصل

کجا جویم ؟ رفیق یک دل وُ همراز میخواهم

جزای عشق گرمرگ است بجای چوب اعدامم

درخت خوش قدو رعنا چوسروناز میخواهم

s@rv

http://shereno.com/5531/42451/427149.html