ثبت شده درتاریخ جمعه 3فروردین 97 به شماره سریال درسایت شعرنو
اینستاگرام
توخیالِ پوچ وُ خامم ، عشقی رویایی روساختم
روزوشب براش نشستم ، سازعشق ومینواختم
تا که او کنج دلم بود ، به کسی دل نمی بستم
مثل اسب رام واهلی ، همیشه براش میتاختم
آس دل تو دست من بود ، اما او خیلی حریف بود
وقتی که دست شُو رو کرد، عاقبت بازی روباختم
کسی احوالم نپرسید، چرامن دیوونه گشتم
تا که تا شد کمر من ، دوست ودشمن وُ شناختم
دست این دوره زمونه ، عاشقی دیگه تمومه
توخودم دارم میسوزم ، مثه آهنی گداختم
**==**==*==**
دوباره ازراه رسیده ، شب
دوباره زمستان شده ، بهار
گرفته آسمان دلش
ازبادوبارانِ بی نسیم
دوباره خانه تهی گسته
ازتو!
وعطردلنشین تنت
اما من ، درآغوش خستگی
دوباره نشستم کناردر
چشمم به دورها ودلم پرتپش
گوشم انتظار
بشنودصدای خرامیدنت
روی علفزارکوچه باغ
که چه طنار نزدیک میشوی
تاخستگی رها کنم ازتن
ودرآغوش گیرم تورا !
s@rv
shereno.com/profile.php?id=5531