سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

بمان برایم

امروز خیال پروازی دگر درسردارم

به عوج غمها . به عوج غصه ها

که تورا یابم وبرایت قصه ها گویم

میدانم امشب تو هم غم داری

میدانم که ازقفس بیزاری

اما باید زیست این سرنوشت ماست

این زمانه است که سوخت مرا

اما من میسوزم برای تو

دردم این نیست که دور ازتو شدم

 نمیدانم درد تورا چگونه چاره کنم

اما نتوان یافت راهی

نتوان دیدنشانی ازتو

تاکه پرواز کنم تا بسویت آیم

اما تو درانتظاری ولحظه هارا میشماری

گرچه این انتظار سخت است

چون زمان درهم آمیخته

ثانیه ها درساعت وساعت دردقیقه ها

همه وهمه درگیرودار هم درگره کور ماندند

ومن و تو غوطه وردرافکار

 سایه ویرانه غم بردلم سنگین شده

دیگر غمی درسینه نمی گنجد

تاریکی شب ازبالین روز سربرون آورد

ومن شب زنده دار توام

اما بشوق دیدارت پرواز میکنم

بمان برای من.....

s@rv

نظرات 1 + ارسال نظر
سروش جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ق.ظ http://kolbehdarvishy.blogsky.com/

با سلام و عرض احترام
دوست عزیز وبلاگ و متونی زیبایی گرد آوری کردی و بسیار افتخار دارم که تبادل لینک کنیم موفق و سربلند باشید
ارادتمند شما سروش
پروردگارا به ما کمک کن تا مانند تو باشیم ،
زندگی را دوست داشته باشیم ،
زندگی باشیم ،
عاشق باشیم .
به ما کمک کن تا مانند تو دوست بداریم ،
بی قید و شرط ، بی چشمداشت ، بی اجبار و بی قضاوت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد