تو برو تا که بدانم رفتی
تو برو تاکه بدانم زین پس تنهایم
تو برو اشک مرا د یده مگیر
من نخواهم که بمانی تو برای دل من
من نخواهم تو بسوزی برمن
من نگویم تو برای د ل من قصه بگو
قصه ما به تمامی برسید
بحث ناگفته ما گشت تمام
تو برو
من نگویم که به پای کفنم گریه بکن
حیف باشد که زچشمان تو باران بارد
تو برو درپی شمع دگری
نه بمان دربرخا کستر من
تو برو
بگذار که ابر
ازبرای دل من گریه کند
تا تو گریان نشوی ازبرمن
تو برو تاکه بدانم رفتی
s@rv
سلام سرو عزیز
باور کن این شعر واین آهنگ آدمو کلافه میکنه . دستتون درد نکند
دوست داشتین به ما هم سربزنید
بگذار که ابر ازبرای دل من گریه کند
به همون زیبائی که درتاپیک خودتون مینویسید
سلام
بازم مثل همیشه عالی و تک
موفق باشی