هفته ئی بگذشت هفته دیگر رسید
بازهم خاموش بود کاشانه اش
بی خبررفت و نبودش یک نشان
تا که پرسم حال او درخانه اش
دوستان آگاه ازاحوال او
آشنایان باخبر ازرفتنش
هرکجا میشد برایش درزدم
دوستان ودشمنان راسرزدم
بی مروت ها که میدانند حال زارما
لب نبگشودند ومن ماتم شدم
آنشب ازنزدیک خانه ردشدم
خانه روشن بود من پنهان شدم
اونشسته درکنار پنجره
من زشادی هم چو گل خندان شدم
صبرکردم تارسدروز دگر
تاروم بادسته گل من دیدنش
درزدم بااظطراب ودلهره
درچوواشد شادوخندان دیدمش
لیک اودرانتظار دیگریست
تامرادیدخنده برچید ازلبش
من نشستم اونشست درگوشه ای
شاد بودم چونکه سالم دیدمش
هردوساکت گم شدیم درحال خویش
وقت چون بگذشت رفتم ازبرش
بانگاهی سرد همراهی نمود
انتظاردیگری بود انتظارمن نبود
تاوداع کردم زچشمش گم شدم
سجده کردم من که اودرخانه بود
اونپرسیدم که بازآیم دگر ؟
من برای او چویک بیگانه بود
بازخوشحالم که سالم بودوشاد
گرچه بامن یک دمی خندان نبود
http://www.niazmandi.com آگهی رایگان و تبلیغات رایگان در سایت نیازمندی ایران
سلام
ممنونم از لطفت
خیلی عالی بود
بازم مثل همیشه
در مورد وبلاگتم خوب دیگه دست من اخه خورده به این وبلاگ
موفق باشی
هرچند که هستی
بیشتر
زیبا بود داداش
ضمنا ادرس وبلاگ من رو تو لینک های روزانه ات اصلاح کن ادرسشش اینه
http://soroosh-vesal.blogsky.com
بنام کلبه وصال- سروش
ممنونم