سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

دل بریدن

نمی شود زمستی ومیخانه دل بریدو برفت

کجا روی چو شمع مرده که نورش به بادرفت

نمیتوان به بزم دوستان خودروکنی که میدانی

چراکه افسرده د ل شوی و آنجا نمی مانی

دل ازفراق یار بی وفا ی خودچوبرکندم

دوباره درغم بی کسی خود فرو ماندم

زحسرت این روزگار شوروشوم گریانم

ندانم دراین غربت غریب به که دل بندم

دیار عشق و امیدپر از رنج و بی وفائی بود

هر آنکه دل بریدم ازاو درش جفائی بود

دمی تو باده بریزوبنوش تا که خوش باشیم

که ماهمیشه اسیراین دل تنهای خود باشیم

s@rv

نظرات 2 + ارسال نظر
تنهاترین عاشق جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ http://http://www.tanhaterinasheg.blogfa.com/

سلام مثل همیشه زیبا بودن

ابوالقاسم حیدری شنبه 30 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ http://javedanehha.blogfa.com

جناب لقمانی سلام

مرابا اسم فانی لینک کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد