سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

اسیر چه عشقی؟

زمستی ومیخانه  ومی دگرگریزانم

اسیر این دل غم دیده ُوهمیشه گریانم

چه حاصل است عشق تو به سربودن

که ازفراقُ دوریت چه غصه ها دارم

خوشا به آنکه تورا بلبل گلستان کرد

منم که مست صدای گرم تو میمانم

اگر بیاد تو زنده امُ توان دوریت دارم

به وعده های روز دیگرت امیددارم

بیا ببین  دگر بار  زپا فتاده گشتم من

اسیر چه عشقی شدم که خود نمیدانم؟

s@rv

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد