سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

من وغم

خیال رفتن ازغمها به سر دارم

که میداند چه افکاری پکردارم

نمیخواهم که غم تنها شوداینجا

غمِ غمها همیشه من به سردارم

اگر تنها شودغمها چه باید کرد؟

میان رفتن وماندن کناراوگرفتارم

همیشه غم انیس لحظه های من

اگرتنهاشوددیگربمیردازبرای من

نمی خندم که شاید درامان باشد

که اوافسرده شددیگر به پای من

نشینم پای او تا جان به تن دارم

نمی خواهم ببیند غم جفای من

من وغم هردو یاریک دگر هستیم

ازاین دنیای فانی بی خبر هستیم

شب وروزهردوباهم قصه هاگوئیم

زشادی ها همیشه دورترهستیم

نشد روزی زحالم بی خبرگردد

من وغم عاشقی بی دردسرهستیم

s@rv

نظرات 1 + ارسال نظر
ملیحه امامی جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://delnaghme.blogfa.com

من وغم هر دو یار یکدیگریم
شاد باشید همواره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد