سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

بیا بشو روزم

ثبت شده در تاریخ چهار شنبه 5 آبان 1389 به شماره سریال 84409 در سایت شعرنو

وسایتهای آوای دل  وشعرناب

*************

مرا به دارملامت مزن که ویرانم

زداغ عشق تومن بی نشانه میمانم

چه شکوه هاکندم دل زبی وفائی تو

دراین قفس غم چو مرغ بی جانم

چه گویم ازاین دل که پاره پاره شده

که در بهارتوخزان من دوباره شده

به خاک خودنشستم که راز هاگویم

که درعزای خودنشستن راه چاره شده

دریغ ودردازاین شکوه های پردردم

کنون دگراززمین وزمانه دل سردم

به عمرخویش ندیدم این جفا کاری

که آنچه رسیدست خودبه خودکردم

بیاتوچاره نما دمی به دردجانسوزم

که من دراین روزگارغریب میسوزم

به روزشادیهاکه غم کوله بارم شد

امیدشب که ندارم، بیابشوُ روزم

s@rv

نظرات 5 + ارسال نظر
محمد جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ق.ظ http://verdipasandi.blogfa.com/

سلام
خرسندم از اشنایی تون... هفته ی آینده قرار است به تهران بیایم... نشانی انجمن، کارگاه ... جلسه نقد و... را از یکی از دوستان خواستم اما به دلیل عدم حضورشون و نداشتن اطلاع دقیق از زمان جلسات نشانی شما را برایم ارسال کردند... سپاسگذار می شوم اگر نشانی و روزهای انجمن را برام بفرستین... ممنونم

وحید پورزارع جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ http://zhitons.blogfa.com

لوور اتاق توست
با نورپردازی ی چراغ مطالعه ای که
نیمه ی تاریک صورتت را به ماه تحمیل می کند .
به مردمان آن .....


به روزم

شیرین رحیمی شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ب.ظ http://sweetlighting.blogfa.com

جناب لقمانی گرامی سلام.

1. مقدم تان همیشه مبارک است و حضورتان مایه دلگرمی و امتنان، چه نیازی به دعوت که همیشه سرفراز خواهم بود از حضورتان.

2. سروده هایتان چون همیشه سرشار از صفا ست.

شادکام باشید

حورالعین اوجاقی یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ

درود بر استاد گرامی
شنیدن صدای صمیمی شما بزرگوار بسیار خوشحالم کرد برایتان آرزوی روزهای شاد را دارم

کوروش سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

احسنت استاد
کمال را به اوج رساندی
به زیبائی آغازیدی و با حسن به اتمام رساندید
مرا به دار ملامت مزن که ویران
زداغ عشق تو من بی نشانه میمانم
داری که داغ می شود
تا ملامت گویان را شماتت بی نشانه ای شان گردد
مرغی که به جای چهچه پاره پاره بی جانیش را زار می زند
.............

وبا کوله بار غم
به دل شب می زند
که درمان تنهائی هاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد