سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

کمی دیر آمدی !

 ثبت شده در تاریخ دوشنبه 13 تیر 1390 به شماره سریال 134772 در سایت شعرنو – 

 وسایت شعر ناب

دیگرامشب برسربالین من زاری مکن

کم بدوش جسم بی جانم دگرباری بکن

کوله بارمن پراازاندوه وُدردوُغصه بود

آنچه نالیدی برای مردن من قصه بود

بی توهرشب درمیان شعله هایم سوختم

چشم هایم پشت این درانتظارت دوختم

تاکه باز آئی دوباره مرهمِ دردم شوی

گرمی این لانه ی مخروبه وُسردم شوی

من به جرم عا شقی دربندِزندان گشته ام

روزوشب هم سنگراین دردمندان گشته ام

کافتاب عمرمن اکنون به پایانش رسید

عاقبت هم حکم اعدامم به فرمانش رسید

مویه کردم عاشقم اما سزایم مرگ نیست

دربهاران هرنهال تازه ای بی برگ نیست

کس چه میداند چه باشدروزگارسردمن

تاکه باشد مرهمی براین دل پردرد من

بامدادان منتظرهستم که اعدامم کنند

گرچه میدانم که بعدازمردنم یادم کنند

مینویسنداوبه جرم عاشقی برداررفت

اونشددرمان دردش عاقبت بیماررفت

لیک امروز آمدی ، اما کمی دیرآمدی !

حال ازعشقت شدم دیگرزمین گیرآمدی؟

s@rv

http://daftaresher.mihanblog.com

نظرات 21 + ارسال نظر
مهیارسنائی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام جناب لقمانی عزیز
قسمت شد دوباره این سروده زیبا وکمی هم تلخ رودوباره بخوانم
دست مریزادوآفرین برشما
بزرگوار بنده سایتی ندارم ازلطف وعنایت خاص شما نسبت به بنده ممنون وسپاسگزارم
لحظه هاتان خوش وخرم باد انشالله

سلام مهیار جان
ممنون ازحضورگرمت که محبت کردی وخوشحالم دراینجا خواندی
مهیار جان باز کردن یک وب واقعا نیاز است اگر اگرحال وحوصله نداری برات باز کنم بعدخودتان پسوردش عوض کنید
شادباشید

tiredgirl چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.tiredgirl.blogfa.com

سلام استاد زیبا وبی نقص بود مثل تمام سروده های قبلیتون.منم امروز کمی دلم گرفته بود با خوندن شعرتون کلی گریه کردم.گرچه غمگین بود ولی دلنشین بود تبریک میگم به شما وبه تبحرتون.

سالاریه چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://parvazeparastoo.persianblog.ir

سلام با چند شعر به روزم دعوتید[گل]

سالاریه چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ http://parvazeparastoo.persianblog.ir

سلام به استاد عزیزم .... وقتی به این نمایه آمدم و این شعر زیبا رو دیدم گفتم که جقدر این روزها بعد از ازدواج از دوستان غافل شده ام آقای لقمانی من از راه دور دستان شما رو می بوسم و از اینکه شاگرد سر به هوایی بوده امعذز می خواهم همیشه منتظر شعرای نابتان می مانم

شاگرد ک.چکتان فاطمه سالاریه

یاحق

غریبه ی Ashena چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:36 ب.ظ

این مثنوی زیباتون رو دو سه روز پیش تو سایت شعر نو خوندم . بسیار جالب ، روان و البته از اندرونی تلخ .. حکایت داشت . چن وقتیه میام اینجا تا از شعراتون انرژی بگیرم اما با خوندن این یکی حتی نظر هم نتونستم بذارم تا امروز ... گر چه ما هم آفتاب عمرمان ، رو به پایان آمده ست .
لحظه هاتون قرین سرخوشیها

سلامی دیگر به آنکه مرارنج میدهد نه آشنائی
.البته علت اشباهم قبلا نوشتم که چرا پاسخ ندادم. درمورد شعری که دروبلاگم لطف کردیدهیچ دلیل برای ناراحتی خودم نمیدانم این لطف شماست بربنده منت میگذاریدووقت برای خواندن این مطالب بی ارزشم اگرناراحت بودم تائیدش نمیکردم .اینکه جنابعالی را با دیگری اشتباه گرفتم حتی هنوز به فکرناقصم نرسیده وسردرگم شدم .اما میدونم یکی ازدوستان که همشهری جنابعالیست ووبلاگ دارندالبته درتهران زندگی میکنند که وبلاگ دارند وبا هم درتماس هستیم البته اگر اشتباه نکنم .درمورد جناب احساس یا وبلاگ افسون هم باور کنید آنقدر کند ذهن هستم که فراموش کردم غیر ازچند نفر ازدوستان که با آنها درتماس هستم اگر مطلبی درشعر دوست دیگری بنویسم دلیل برآشنائی نیست بدلیل اول احترام بعد هم دلنشینی شعر آن است اگر غیر ازاین باشد باورکنید فراموش کردم وباید بنده را ببخشید
همینکه به حقیر لطف دارید موجب مسرتم است که دوستی ارزشمند ولی ناآشنا دارم ودست بوستان میباشم

مهران چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://edameshgh.blogfa.com

سلام و درود جناب لقمانی عزیز .
به خاطر سروده های زیبایتان به خودم جرات میدم که استاد خطابتون کنم .
حال من شما رو در وب خودم لینک می کنم و در پست هایی که کردم شما رو صمیمانه دعوت میکنم به نقد و خوانش البته اگه موافق باشید .
بدرود

مهیارسنائی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ

سلامی دوباره جناب لقمانی عزیز!

ازلطف وبزرگواری شما به این حقیر خاکی رسیده ومیرسد!
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
جناب لقمانی عزیز :بنده یک مطلبی را باید اعتراف کنم که آدم خاصی هستم وتا بدین روز کسی را به خلقیاط خود ندیده ام زود ازکوره در می روم با دیدن بی ارزش انگاشتن چیزی کوچک بهم میریزم و زیاد اهل دوست ورفیق بازی نیستم سو تفاهم پیش نیاید چون اخلاقم متزاد دیگران هست صرفا بدین لحاظ عرض کردم
این چند نکته را گفتم بدین لحاظ که هروقت دوستان واساتیدی چون شما(غزل سرا/مثنوی سرا/ترانه سرا) برای خوانش دل نوشته هایم زحمت میکشید شرمنده می مانم!چون بنده نه ازشاعری چیزی میدانم و نه اینکه شاعرم !همیشه دوست داشتم ودارم که غزل میهمانتان نمایم اما با حس وحال م جوردرنمی آید.صبور نیستم.
در صدد این امرهم هستم سایتی بسازم وشعرهایم را در روئیت دوستان بگذارم اما میدانید که جمع وجور کردن یک سایت چقدرمشکل است وقت میخواهدو حوصله که به قول شما ازحوصله من پیرمرد خارجه:ازحوصله من جوان پیرمرد خارجه
اما چشم سعی میکنم کمی باخود مهربان باشم همین که دوستی رفیقی وپدری چون شما دارم کفایت میکندوتنها شما تشریف بیاورید انگارتمام دنیا میهمانم بوده است!
همیشه معتقدم که دوستی! حتی بایک نوشته حال دوستش رابپرسد ازگنج قارون بخشیدنش بیشتر ارزشمند است
اگرچنانچه خواستم سایتی بسازم حتما زحمت خواهم داد
چه کسی وچه دستان سخاوتمندی بهتر ازشما...
ببخشید زیاد حرف زدم
شب وروز برشما خوش خرم باد انشالله


سلام مهران عزیز
بازهم ممنون ازحضور گرمتان .نمیخوام اینجا پاسخ مطالبی که نوشتید بنویسم که دردید هرخواننده ای قرار گیرد اما اگر ایملتان داشتم یاوبلاگ داشتید خصوصی پاسخ میدادم .اما امیدوارم زودتر وبلاگ را باز کنید بنظرم خیلی تاثیر مثبت درروحیه میگذارد
شادباشی وسلامت

غریبه ی Ashena پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ

"صاحب" ما شِکوه ها از یار خود دارد به دل
عشوه ی معشوقه اش ؛ رنج و درد آرد به دل

در هوای وصل دوست ، چشمها بارانی است
بغضها گر بشکفند ؛ خون همی بارد به دل

غصه ها بی رد شوند با نگاهی ، آشنا
شوق رویش در نظر ، امّید را کارد به دل

مهیارسنائی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام جناب لقمانی عزیز!
ممنونم بزرگوار!
ادرس ایمیل را حضور عزیزتان نوشتم!
sanaei.mahyar@yahoo.com

سلام مهیار جان
حتم براتون ایمیل میفرستم
شادزی

غریبه ی Ashena جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

"سلامی دیگر به آنکه مرارنج میدهد نه آشنائی"
؟؟؟!!!
جناب استاد لقمانی عزیز نمیدونم منظورتون چیه اگه گذاشتن چند بیتی هامه دیگه نذارم اگه گذاشتن خود نظر هست هم که ....

شادیهاتان شکوفا

سلامی دیگر
نمیدونم چی نوشتم که برداشتتان اشتباه بوده .درپاسخ به نوشته خودتان عرض کردم شعری که درموردعاشق دخترک همسایه لطف کردید نوشتید هیچ موجب ناراحتی بنده نشده حتی لذت هم بردم واگر ناراحت بودم که آنرا تائید نمیکردم
درمورد مرارنج میدهد نه آشنائی هم منظورم این بودکه خودتان معرقی نمیکنید
اگر دلنگرانی وناراحتی داشتم که پاسخ نمیدادم خودتان تمام نظرات را بخوانید بنده غیر جنابعالی واخیرا جناب سنائی عزیز آنهم بدلیلی خاص تاکنون درهیج نظری پاسخ ننوشتم واین تنها بدلیل احترام وعلاقه وعرض ادب به شخص جنابعالی بوده که بدانید نسبت به نظرات دوستانی چون جنابعالی بی تفاوت نبوده ونیستم
امیدوارم سوء تفاهمی نشده باشد واگراشتباهی است ازقلم ضعیف بنده میباشد

غریبه ی Ashena جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ

سلام جناب استاد بزرگوار
من الان خودمم گیج شدم نمدونم چی به چیه اشتباه چیه و ... حالا هر چی هست انشاا... که فراموش میشه . شرمنده ی محبتهای بیدریغ و پدرانه تون هستم .
قبل از اینکه وبو باز کنم و نظر حضرتعالی رو بخونم یه چن بیتی اومد تو ذهنم حالا همینجوری میذارم باز یه وقت سوء تفاهمی پیش نیاد
عذرخواهم :

" به من گفته اید رنج را آورم
به وبهایتان غصه ها آورم

غریبم ندانم درستش که چیست
به لطفی یکی رهنما آورم (م= برایم)

به رسم ادب شاخه گل می دهند
تو گُل باشی ُ من چه را آورم ؟ "

در مورد نام من تو هیچ وبی معرفی نمیکنم اینجوری راحتترم ضمن اینکه اینجا که همه با نام و نشان هستند از جرگه ی شاعرانند و ...

سلام وعرض ادب بزرگوار
ابتدا صبح شادابتان بخیر که شاد شدم .حقیقت مسافرت نبودم درگیرمشکلی دادگاهی بودم کلاهبرداری یا فروش مال غیر آنهم ازنوع آشنا که دستان بسته میشود ونمیدانی چه بایدکرد
اما این را میدانم جرگه ی شاعران با دوستان تفاوت بسیارداردکه دوست همیشه میماند ودوستی ها پابرجاست ولی شاعران سایت گهی هستند گهی میروند یا قهر میکنند وغیروبنابراین حضوردوستان گرانقدری چون جنابعالی برایم غنیمتی است
باز هم ازاشعاری که فرستادیدبسیار ممنون درهردوپیام زیبا وبا معنابا قلمی شیوا به تصویر کشدید
روزبسیارخوبی همراه داشته باشید

سیاوش پورافشار شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://www.5555a66s.blogfa.com/

سلام بزرگوار استاد جناب لقمانی
مثنوی ات را خواندم
با خبری در مورد کتابم بروزم
خوشحال می شوم بخوانی
در ضمن آدرس بدون پول بفرستی منتظرم

تراب شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ http://shamimsher.blogfa

سلام استاد
بار دیگر شمیم جان از زلال واژه هایتان معطر شد.
یاعلی تابعد بامهر...

غریبه ی Ashena یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام
وقت بخیر . همینطوری گفتم یه سری زده باشم . احتمالا مسافرت تشریف دارین :

پروانه به سوی گُل چو پرواز گرفت
گُل در نگهش نقابی از ناز گرفت

آهسته قدم گذاشت در محفل یار
بر برگ که بنشست سر راز گرفت

[ بدون نام ] دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ

بسیار ممنونم از پاسخ پرمهرتون .
انشالله که کارتون درست بشه و خدا کنه هیچوقت آشنایی بنای ناآشنایی رو نذاره .
مهرتان مستدام و زندگیتان به کام

رامین علمداری چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ http://iranshahr.persianblog.ir/

درود بر دوست ب... وفایم
نخست که ریبا و دلشین مثل همیشه سرودده ای دوم اینکه سرردن به بزرگان وظیفه کوچکترها ست سوم اینکه دست نوازش کشیدن وظیفه بزرگترهاست
امید وارم که شاد و سرحال و سلامت باشید اگر از حقیر هم نپرسید مشکلی نیست که به من چه ها بر من می رود و رفته است

غریبه ی Ashena چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام بزرگوار
دفتر شعرتون - نظرات خصوصی

سجاد بشاش پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ق.ظ http://cheshmebarani1990.blogfa.com

سلام استاد وقت بخیر.اومدم تا شمارو دعوت کنم تا بیاین ودرمورد شعرام نظر بدین..منتظر نظرات ارزشمندتون هستم.ممنون

غریبه ی Ashena پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام استاد عزیز
از اینکه منت نهادین اومدین وب و با قلم جادوییتون به دفترم جان بخشیدین بی نهایت سپاس
حیفش که اینجا شکلک نداره که براتون بی نهایت گُل بذارم
باغ دلتون سرسبز و سرسبزیتون تا آسمان ها

سلام وعرض ادب
من متوجه نشدم مگر http://daftaresheresetareh.blogfa.com/
متعلق به شما نبود؟ چون امروز ایمیلی برام رسیده بودودرمورد کامنت گذاشتن تشکر کرده بودندحال نمیدونم منظورشان وبلاگ دیگری بوده ؟ باید مجدد بخونم
با زهم شاد شدم ازپیامتون .ضمنا وجود خودتان برابر هزاران گل است

غریبه ی Ashena جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام
چرا هستش ولی من پیام خصوصی دادم توی دفتر شعرتون ( ایمیل که ندادم) ؛ نمدونم دریافتش کردین یا نه ؟
یکی دو بار تو شعر نو براتون پیام گذاشتم مث اینکه از غیر اعضا تایید نمیشه ؟
وقت خوش

سلام .متاسفانه من هم اون ایمیل قاطی ایمیلهام حذف کردم ومتوجه نشدم متعلق به کی بوده وبرای چه کسی کامنت گذاشتم .درمورد شعرنو هم درست فرمودید بخاطر مسائلی ظاهرا سایت راروی افراد میهمان بستند وفقط آنها که عضو هستند میتونند کامنت بگذارند. عضو شدنش هم آنچنان مشکلی ندارد
قربان شما .ممنون

ernesto دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ب.ظ http://v4che.blogfa.com

فوق العاده بود
با افتخار لینک شدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد