ثبت شده در تاریخ دوشنبه 25 مهر 1390 به شماره سریال 146548 در سایت شعرنو
وشهر شعر - شعرتک – شعریار – پارست – ایرفت
دراین دنیای وانقسا ! چه زود بزرگ شدم!!
شعورم رسوب گرفته درانزوا
ذهنم ضجه میزند ازهول ووهم
دستم اسیر پاهای تاول زده
با دوعصای فرسوده
زبانم لال
نگاهم دهن پاره شده
میلنگد چشمهایم !
آه ! چقدررنج میکشد درگلویم آه
منجمدشده !
گاهی میان فاصله ها تقطیر میشوم
یقینم سقط کرده درالتهاب صاعقه های کین ...!
درهیاهوی سکوتِ خفته ام
دوشم ، خرواری ازستاره های سوخته
قوزم بیرون زده ازپشت شانه ها
ترانه ام کمانه کرده درحلقوم
احساسم پاره پوره گشته
تصویرتقدیرم برتابوتی شکسته،
حلق آویز میخی زنگ زده ، سینه ی دیوار
سرم ونگ ونگ ،
ازپوزخنده های گُنگ
شکمچه پوسیده ، چون لته پاره های کهنه ،
روبه انهدام
غرق درکولاب اندوه دست وپامیزند
فزون گشته ، سراب تخیلات نامفهوم بچه گی ام
کاش کوچک میماندم
تا نبینم بزرگی خود...!
چه نارس زائیده شدم!!
s@rv
*****************************************
بردرخانه ی خالی ؟!
***********
ثبت شده در تاریخ سه شنبه 26 مهر 1390 به شماره سریال 146694 در سایت شعرنو
وسایت شهرشعر – شعرتک
تشنه بودم، باردیگر درزدم برخانه اش
شایداوسوزدبه حال من دل دیوانه اش
سربرون آورد گفتا ، کم تودق الباب کن
نشئه بودم اینکه رفتم بازهم کاشانه اش!
گفتمش غمیگن وتنهایم بیا کاری بکن
این غرورت بشکن وُکم مردم آزاری بکن
سنگ دل خندید وُرحمی بردل زارم نکرد
گفت ازاینجا برودیگرمشین زاری بکن
عابری گفتا دگردراین زمانه عشق نیست
آنکه میداند وفای عهدِ یک دیوانه کیست
تا به کی هستی به امیدش که درراواکند
این همه زاری کنارخانه ی خالی زچیست
پس توای جانان بروفکری بحال نان بکن
کزمکن این گوشه یِ غمگین وُفکرآن بکن
غصه کم خورعشق پوشالی تورارسواکند
گرشدی دیوانه جانم پس برودرمان بکن
من طبیبی رفتم وُتا اینکه درمانم کند
تا نویسد نسخه ای یک بار خندانم کند
جیب راخالی نمودبااین طبابت های خود
من چه دانستم که دردعشق گریانم کند
بازهم گوئید دل رابرچه عشقی بسته ام؟!
اوچه میداند زپا افتاده هستم، خسته ام!
هرچه من فریاد کردم بازهم پاسخ نداد
بردرِِاین خانه ی خالی چرابنشسته ام ؟!
s@rv
سلام و عرض ادب استاد لقمانی عزیز
خوب هستید انشاال..؟
با زحمتهای ما؟
ببخشید که خیلی خیلی دیر اومدم..
مثل شما که همیشه میگین دیر به سرکلاس درس میرسین..
پس با هم همدردیم دیگه..
دیر رسیدن من هم حکایت همون حکایت های من و 6 سرعائله و یخ حوض شکستن..
هی!
برقرار باشیدو همیشگی..!
بفرمایید چایی استاد..
بله میتراخانم تعریف شما رو زیاد کردن و حسرت ما را بسیار..
خوشحالم که هستین همچنان..
و خوشحال تر که منوکردین کلبه ی بی رونقمان..
فک کردم با این غیبت طولانی مارا از لیست کلاس درس خط زدین..
هی روزگار..
بله دیگه..
حالا تازه بعد اینهمه سال استادی واسه ما میگین تازه فهمیدین که شطحیات هم وبلاگ داره..
هی..
باشه استاد
با ما همم ...؟!
نکنه اون چایی کامنت قبلی جوشیده و اینا بود یا توکار چایی سبز و قهوه اسپرسو و یا فرانسه هستین که به این زودیا مارو یادتون شد..؟
همین کاررا رو میکنین که ادم نصف شبی جغ جغه ی غصه برمیداره و کولشو میندازه رو دوشش و میزنه به کوه و بیابون..
حالا یه بیت احتکار کردن این حرفارو داشت..
.........
انقده خوبه آدم استاد لقمانیشو اذیت کنه..
باور بفرمایید..
راستی استاد یادم شد بگم
من اصلا اصلاحیه و اینا بلد نیستم چی هست اصلا..
هرجا که شعر قشنگ دیدیم برمیداریم و به جای درس و هندسه و فیزیک و انتگرال به استادمون پس میدیم..
به جان همین شطحیات و 6 سر عائلش که میخوایم دنیاش نباشه..
ای روزگار
من برم که دیگه استاد لقمانی از دستم ذله شد..
سلام و عرض ادب
چه خوب
زهره خانوم هم که هستن
خدمت ایشون هم سلام
در همینجا عذر خواهی می کنم که نتونستم امانتی ات رو به دست استاد برسونم
اما گوش شیطون کر
اگر فرصتی دست دهد برایشان پست خواهم کرد
استاد خوبین؟
خدمت همسر گرامی خیلی سلام برسونید.
این صبح جمعه ای که گذشت از محضر شما دو عزیز خیلی بهره بردم و مسرور از زیارتتان شدم. و ممنون از پذیرایی خوبتان
خانم قانع فر (اگه اشتباه نکنم) سلام مخصوص خدمتتون دارم
هردو بزرگوار
تا همیشه شاد باشید و سلامت و سرافراز
درود ... درود... درود
درود بر جناب لقمانی بزگوار و عزیز
من که شما رو کامل دیدم...این زاییده شده ی نارس وصف حال ماست دیگه؟
خوشحالم که هستید
میتونم نوشته هاتونو بخونم
درس میگیرم از روحشون
شاد باشید و سلامت همیشه
اینجا که ایکون نداره
اما (گللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل)
سلام بر استاد مهربانیها
امروز پیام گذاشتم هفت هشت باری دکمه ی ثبت رو زدم نمیدونم آخرش ارسال شد یا نه ؟!...
اومدم فقط واسه سلام و عرض ادب
سروده هاتون انگار حرف دلای ما هم هستش ...
"برقرار باشید"
رد پای سرکار شطحیات هم که اینجاها هستش .. سلام:
ببین اون جمله آخریتو تصحیحش کن :
...جغ جغه رو ورمیداره شیشه پستونکی بدست و بالشتو از زیر سر بقیه میکشه و حالا نخور ... (غصه هه رو میگم !!!)
سلام
با یک کار آزاد به روزم ومنتظر نظر ارزشمندتان.
درود.
زیبا بود.
آپم و منتظرتون.
سلام استاد
ممنونم از حضورتان
منتظر نقد های ارزشمندتان هستم
سلام جناب لقمانی
خوشحالم که سعادت نصیبم شد تا دوباره اشعار زیبای شما را خواننده باشم ولذت بردم/مرسی
بارش اولین باران پائیزبر شما فرخنده
به روزم
سلام عزیز از حضور نشاط آور و سبز شما بسیار سپاس گزارم من هم به شما عزیز دل این عید بزرگ تبریک عرض می کنم و برای شما از خداوند بزرگ آرزوی همه خوبیها را دارم ..
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .
موفق وسر فراز ...
.