سروناز

اشعارکریم لقمانی

سروناز

اشعارکریم لقمانی

طنین بی صدا هستم

ثبت شده درتاریخ دوشنبه 26آبان 1393 به شماره سریال 340744درسایت شعر نو

سایتهای شعر 2

رفتی توازپیشم نمی دانی که بی تابم

چون ماهی درمانده درگرداب مردابم

رفتی نگفتی روزگارمن چه میگردد

چون بندسبحه پاره گشته کنج محرابم

کارشب وروزم شده مستی ومیخواری

بردوش من افکنده غم اندوه وُ بیزاری

دیگرندارد شعروشورم رنگ شادیها

تصویربی قابی شده دربوم غم جاری

درلحظه های خالی ازعشقم رها گشتم

چون طبل پوسیده طنین بی صداهستم

اکنون بیا مرهم بزن بر ساز ناکوکم

باردگرمضرابِِ شادی ها بده دستم

s@rv

http://shereno.com/5531/42451/340744.html

یک عمر قصه شنیدم

ثبت شده درتاریخ دوشنبه24شهریور به شماره سریال 331319درسایت شعرنو

سایتهای: شعر 2

میراث من ازعشق وعاشقی

یک عمرقصه شنیدن دراین دیار!

غیرازخیال پوچ

مرهم نشددرمان زخم من

درراه بی وصال

آنقدرخسته دویدم دردشت خاروخس

که ازپافتاده ام

کج گشته دگرکوله بارعشق

دیگرصدای پای خنده ازیادرفته است

گاهی سرک میکشم درون تخیلات

پیدا کنم خودم

اما چه سود! گم شده پیدانمیشود!

اکنون شدم چوآواره ومجنون کوچه ها

هرچندقلقلک میدهداین عشق خانه سوز

قبل ازتهی شدن ازشوق وشوردل

بایدگذشت ازکوه اضطراب

s@rv

http://shereno.com/5531/42451/331319.html

کجا جویم گلی چون تو ؟!! ( تقدیم به دخترم افسانه )


ثبت شده درتاریخ چهارشنبه26شهریور1393به شماره سریال331590درسایت شعرنو

سایتهای : شعر2

تقدیم به دخترگلم افسانه خانم که اوهم افسانه وارراهی سفری دورخارج ازکشورشد

خدابهمراهت

دلم ازغم گرفته ای مسافر!

دوباره خیمه زدسیلاب روی گونه های من!

کنون ازفکرتنهائی ، چنین ویران شدم درخود

میان واژه ی ناپخته ی شعرم شدم حیران

قلم ازهجردوری گشته سرگردان

همیشه قصه وافسانه ام بودی

فغان ازاین وداع تلخ وناباور

ببین پاهای لرزانم

کمرخم گشته از فکروخیال تو

کجا جویم گلی چون تو؟!!

که عطرش بوکنم شبهای تنهائی !!

دگرافسانه والهام واندیشه

شده رویابرای من

تومیگوئی دگر

عمرسفرکوتاه ، دوباره باز میگردیم !

نمیدانی که عمرمن کنون پایان ره باشد!!!

چنین خشکیده عمرشاخسارمن

ودردم میخراشدذره ذره جسم بی تابم

چگونه بگذردایام کنار مادری گریان

                                                 باغمهای بی پایان؟؟؟؟!!

برودست خداهمراهتان باشد

اگرچه سخت باشددوری فرزند

همیشه یادتان درقلبمان بیدارمیماند

sarv


http://shereno.com/5531/42451/331590.html

هفت بی مهرم!! ( درسالروز بظاهر تولدم 7 مهرماه)


ثبت شده درتاریخ جمعه4مهر1393به شماره سریال 332986درسایت شعر نو

وسایتهای : شعر 2 – فیس بوک

کاش شکوفانشده بودنطفه !

آن شب تار

که زبانه کشیدسرمای جانسوزعشق

بنیادبی سرانجام هوس!

وتجدیداحساسی ناپایدار

درهیاهوی ناملایمات

کاش تکرارنمیشدزایشی دوباره !

تا آغازشوم دربامدادی کور

وخزانی که ازابتدا

به یغمابرده بودنام ونشان بهارانم!

اکنون هرروزم تشدیدغبارخستگی دیروز

فریادم خفه ، دراعماق سکوت

سردرگم...!

میان کوچه پس کوچه های تاریک آزادی

باخرواری افکارپلاسیده

وترازوی زمان

گذر عمر

انبارمیکندبردوشم

دیگرهچلهف شده هفت بی مهرم!!

s@rv

http://shereno.com/5531/42451/332986.html

چیستم؟! کیستم؟!


ثبت شده درتاریخ  یکشنبه 5 مرداد1393 به شماره سریال 323420درسایت شعرنو

سایتهای : شعر2 – فیس بوک

چیستم ؟!

شمعی نیم سوخته ، افسانه ای ازیادرفته !!

کیستم؟!

نقشی بی رنگ ، عمری داده برباد!!

اکنون افسار گسیخته ام !

رها شوم ازاسارت فریبنده ی قلم

برای ترسیم کهنه غزلهای عاشقی

که غیر از خیال واهی وفغان

نیست برکتی !

رنگین کندسفره ی خالی ازعشق

دیگر بخار شده گوشه دلم

ازتشنگی وصال!

تا کی محبوس شوم لا به لای این حصار؟

باانبوه پریشان حال

باید پاره کنم بند نشسته بر پا

فراری شوم!

ازقیدوبندزندان احساس!!

s@rv

http://shereno.com/5531/38161/323420.html

سروفارس : تقدیمی


ثبت شده درتاریخ چهارشنبه 17 اردبیهشت 1393با شماره سریال 309411درسایت شعرنو
تقدیمی ارزشمند بانوی بزرگوار سرکارخانم مهدوی گرانقدربهجت مهدوی


گفتی

چرا؟

"دیوانه ترسیم میکنی مرا؟!

بربوم بی رنگ وبی محتوای خو"

گفتم :

تورابا اندیشه ها رسم میکنم

بربوم زندگی

تصویرتورا، نقش می زنم

برقلب وُ وجود

تااندوه انباشته درسینه را

با زمزمه های سپیدت

برسطوراین صفحه مجازی

فراموش

اینجا نشسته ام ، کناردامنه های البرز

به یادمهرورزیت

صعودت به قله

وبوم رابا برف سپیدکوهستان طرح می زنم

شکوفائی گلهای بهار

وسبزی زمین گُلف ، بیادمی اورد

طراوت زیبائی شعرهایت را

باواژه های پرمهرِتو

کناراین سرو

انتظار

شاید ،ازخواب غفلت برخاستم

ذهم پرشده

اززمزمه های شاعران فارس

اوج گرفتم با نغمه های دلنشین

اما زمان چه تندمی گذرد

فرصت من دراین شهر

برای آموختن ازدست می رود

**=**

تقدیم به استادکریم لقمانی با الهام ازشعر ایشان ودعا برای سلامتی این بزرگوار

(شاعر: بهجت  مهدوی )

http://shereno.com/38954/37689/309411.html

توئی خدای دیگرم!! - به من خسته نظر کن

ثبت شده درتاریخ سه شنبه 26فروردین1393به شماره سریال305233درسایت شعرنو

سایتهای : فیس بوک اولی – شعرناب اولی

ازاین طبیب وزخمهااسیروُخسته شدتنم

که قطره قطره میرود، شکفتن بهار من

عزیز من ، فشاراین ملالها

 فسرده فکروروح ودل

ولی تومرهمی شدی، برای دردهای من !

چه میشودکه این چنین ، انیس هردلی شدی؟!

بیابه پاس مهرتو

کتاب عشق را ، ازابتداشروع کنیم

دوباره شادی وُ سروردراین سرابه پا کنیم

اگرچه بارغصه ها ، نشسته برجبین تو

چنان برای درد من ، سپیدگشت موی تو

ولی به رغم این بلا ، تونغمه خوان وجانفشان !

همیشه شادوخوش زبان !

صلابت نگاه توربوده غم زچهره ام!!

کناراین بزرگی ات

چه سخت میشود که من

 محبتم ادا کنم !

هنوزطبع شعرمن ، مریض وُسست وُ ناتوان

که بیش ازاین حقیقتِ کمال توعیان کنم

به آن خدای لایزال  ، که آفریده جسم وجان

اگرچه کفرمیشود!

 توئی خدای دیگرم !!

**==**==**

ای همسرمن همدمِ شبهای پریشان

شادم که شدم خانه ی پرمهرتومهمان

هرخانه توباشی که دگرغم به سرآید

شادی وشررجای غم وغصه بیاید

ای ناجی شبهای پریشانی ودردم

دستی تو بزن برسروپیشانی سردم

تب درتن من همچو بلا،خانه نشین شد

با حال منِ غمزده وخسته اجین شد

یکباردگراین شب تارم تو سحرکن

باگوشه ی چشمی به من خسته نظرکن

s@rv

همسرعزیزم:اگرشاعر بودم ، بهترین شعردنیا بنامت روی قلبم حک میکردم

خودراقلم بزن !!

ثبت شده درتاریخ شنبه23فروردین1393 به شماره سریال304656درسایت شعر نو

سایتهای :فیس بوک-شعر2 –سیمین ساق



دیوانه ، ترسیم میکنی مرا؟!

بربوم بی رنگ وبی محتوای خود !!

من سالیان دور عکس خودرا کشیده ام !

رقص غم واندوه ایام دیده ام !

دیگر چه سود اینجانشسته ای !!

درصفحه ی سیاه مرا نقش میکنی ؟

من تصویر زنده ای ازدردورنج گذشته ام !

خودراقلم بزن !!

که درخواب غفلتی!

چون ذهن برهنه ات

کُند ورق میخوردهنوز!!

اما ،

دراذحام این شهرتب آلودو پرفریب

روزی همچومن تکرار میشوی !!

حیران وُبی نصیب

واخورده ی کوچه وبازار میشوی!!

s@rv

http://shereno.com/5531/38161/304656.html

پشت زخمهای روح میسوزم !!


ثبت شده درتاریخ سه شنبه24اردیبهشت 1392به شماره سریال240095 درسایت شعر نو

سایتهای : دلنوشتنی – شعر2 – شعرناب – روح نواز

حدیثم قصه ی تلخیست !

کودک آزادِ دیروزم ، بازیگوش !

درآن کوچه های رنگ ورورفته

که احساسم ، بزم شوق فردابود

فریادم ، عطر آگین وُسرمستی

تا عمق خانه ی همسایه میغرید

چنان رعدِ بهارانی

که بارانش اشکِ شوق گلها بود !

درختانش نگین شادبستانها

با آن شاخه های خوش قبایِ سبز اندامش

اکنون گم شدم درسالهای رفته بربادم !

امروزم ، پُرازپوچم

زمانه کرده تسخیرم

نمانده قُوتِ  زانو

پای درزنجیر، بااین جسم رنجورم

چوجلبک های فرسوده جداگشتم ازریشه

غصه می بافم !

میان باغ بی حاصل

به دنبال عصای چوبی آن شاخه های خشک میگردم

تا فراری گردم ازسلول بیماری

اما بسته اند فریاد احساسم

کسی بگشایداین دررا...

که پشت زخمهای روح میسوزم !!!

باپس لرزه های مضحکِ دیروز وفردایم

s@rv

کلون زدم به خانه ام ، بمانداین نوای تار

دوباره ازدریچه ها، برون رود بسان مار

نهال غزلت بودم!! - کجا جویند نشانم را ؟!


ثبت  شده درتاریخ جمعه16اسفند1392 به شماره سریال 298551درسایت شعرنو

سایتهای : فیس بوک

وقتی صیقل میدهم لحظه های رویاهایت

انگار بیگانه ام دردیده گانت!

له میکنی مرا باچشمهایت

من آن شبنمِ کویری مژگانِ توام

که گاه قطره قطره می چکانی ام از گونه ات

تاچون گل خار نقش بندم برپیرهنت

نگاه کن ، چگونه به قلب شعرت نشسته ام !؟

خط خطی مکن مرا ، خودتیره وتارم !

اشکی چوخار شد ، خوارش مکن

که همراه باد پروازمیکنددرحجم زمان

ودرعمقی ناشناخته گُم !

نهال غزلت بودم!!

غسلم دادی ، باآب شورچشمانت !

خشک شدم قبل ازاینکه ثمردهد شکوفه ی درونم

اکنون من هستم وُ تنهائی

بی هیچ رویشی

دیگرنه اشکم ، نه خار

آهی خسته افتاده برزمین!

محومیشوم زیرسایه ی نگاهت !!

**==**==**

بسان قطره ای آبم میان موج دریاها

که هردم میبرد سویی مرااین فوج دریاها

گهی درزیر امواجم گهی درساحل دریا

گهی آواره وُحیران بسوی اوج دریاها

گهی چسبیده برقایق اسیرِبادوطوفانم

که باآشفتگی هایم ازاین دریا هراسانم

چنان ذهنم تلاطم گشته میچرخدبه دورخود

گمانم میرود، دیوانه ام، چون توپ غلتانم

شده اندیشه ی کارم زدنیا بی خبربودن

درونِ عمق گردابی صدایم بی اثربودن

که ازطغیان فریادم همیشه بی نفس هستم

شدم آن گیج ومبهوتی که دایم دربه دربودن

کنون دریای بی ساحل گرفته این توانم را

ترک خورده تمامِ استخوانِ جسم وُجانم را

نمیدانم تهی گردیده این اقبال وُتقدیرم ؟

نتابد نورِ امیدی ، کجا جویند نشانم را !؟

s@rv

سروناز...


تقدیمی استادارجمند، جناب محمدترکمان (پژواره) به اینجانب

**==**

ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 24 بهمن 1392به شماره سریال294178درسایت شعر نو

مردشرقی ، هم نبرد!

شعله ور، می خواهم ازآسمان

نارنج برایت بچینم ...

دوباره می خواهم ،

نشانی به تازگی شکوفه

سبزی سرو

نازکی شمشاد رابا عشق ، برگردن آن اُستاده

اسکار، زرین بیاویزم...

هم درد!

دوباره می خواهیم، زمزمه ی اذیذ جویباران

همراه با سلامی خوشبو

به سرخی سیب سیب نهاوند را

بربستر مرگ !

درگوش فردا...جاودانه...

بی غم ، با هم بخوانیم...

ابرمرد!

کوه هارا تو ، دوباره رام میکنی ...

یالهایشان را باز آرام شانه میزنی ...

برف

وقتی شادمی بارددرشفق یک بهار

آن لحظه ی سنگین که چشم جاده هارا

من، ازخواب زمستان بیدار میکنم

**==**==**==**==**

بداهه ای است ناقابل تقدیم برای دوست خوبم( استاد کریم لقمانی سروستانی)عزیز...

(پژواره)

http://shereno.com/7964/25151/294178.html

نمیخواهم تکرار شوم ! – روزمجهول من !!


ثبت شده درتاریخ دوشنبه 21بهمن 1392 به شماره سریال293601 درسایت شعر نو

سایتهای : آوای دل – شعر2 –فیس بوک -پرشین فروم

تکرار غزلهایم

تکرار قصه های گذشته است !

سوت وکورهمچون شبهای خزان زده

کناراشکهای شمعی

جاری شده درکف کهنه بشقابی شکسته

باقلمی منگ ، درحسرت عشق

که داغ وصال

سیاه کرده کاغذ پاره های چروک شده اش

دیگر تهی شده حال وهوای دلم !!

زین شعله عشق های پوشالی

که پیچ وتاب میدهد بطن سینه ام

احساسم درتلاطم اشعار می لغزد !

قافیه ها اسیرمجمل واژه های برفک زده

تا تعبیر کنددگرگونی شیون حالم

اما نمیخواهم تکرار شوم دوباره !

درمعجون بی حاصل تفکرات لرزانم

تانقاشی کنم غصه ها را !

**==**==**

شور پروازی دگردارم ولی بالم شکسته

درد گمنامی درون فکر مغشوشم نشسته

همچوکودک درتکاپو بی هراس ازآب وُآتش

شوق رفتن سوی دردارم دوپایم گشته خسته

تابه کی باید اسیر غصه وغمها بمانم ؟!

جسم بی حالم ازاین آمدشدن ازهم گسسته!

بی خیالم زین همه دردی درونِ سینه دارم!

گرچه میخانه روم گویند که اوباده پرسته

روزمجهول منو، فردای تکراری دوباره !!

کی کتاب خاطرات من شودپایان وُ بسته؟!

s@rv

http://shereno.com/5531/32178/293601.html

نمیدانم وداع آخراست؟؟؟

ثبت شده درتاریخ چهار شنبه 25 دی 1392 به شماره سریال 288278 درسایت شعرنو

سایتهای :شعر2 -فیس بوک

باتشکرفراوان ازاساتیدوسروران گرامم درسایت شعر نوکه با کامنتها وتماسهای مکررجویای حال بنده میباشند

خسته هستم ای طبیب !

این بغض بارانی نمیبارد چرا؟!

گرنمیدانی چه باشد این پریشان موجها ی حنجره

میشکافی جسم بی روحم چرا ؟!

قلب من بیمارباشد ای طبیب ، نی جان من !

خون چرکین گشته بطن سینه ام

دیگر چه درمان میکنی؟!!

غم چرا زانوزده بردیده ام ؟!

جمع کن این تیغ بی رحمت که بشکافددلم

تا بجویم من علاج راه خود

میروم تاطی کنم این پهن دشت دردها

اما ، تاکجا بی همسفر... !!؟

تابیابم مرهمی بردردخود

کیست داندمعنی تنهائی ام؟

شعرهایم راکجا پنهان کنم ؟

تااگربازآمدم دربوم نقاشی کنم

محومیگرددپس ازمن این قلم !!

برگ برگ دفترم همراه من پرپر شود !

لیک بااین درد ناهنگام خود

میروم اما نمیدانم وداع آخر است ؟؟؟

یادوباره بازآیم درد را رسواکنم ؟

خط خطی گردانم این بوم سیاه

شعروشورِ قصه را برپاکنم

**===**

یک گام مانده

صعودکنم برقله ی افکارم

که سائیده

زیرنعلین فریادم !!

کاش بارانی نبودصخره های نگاهم

تا آرام گیرد

دلشوره های خش برداشته دردم

s@rv

http://shereno.com/5531/32178/288278.html

آرزوهای بخارشده !! - وداع میکشدمرا !

ثبت شده درتاریخ پنجشنبه 12 دیماه 1392 به شمارهسریال 285553درسایت شعرنو

وسایتهای : شعر2 -فیس بوک

چگونه رفته ازیادم

دیرگاهیست عریانم !!

تابرضریح ، نخی بندم ازجامه ی تنم

شایدمزمزه کنم روای حاجت را

شفاگیرد ، اسارت روح

که محبوس شده درچپاول عشق

اکنون بخارشده آرزوها !!

کاش تکه کهنه ای بود برتنم

تاحلاوت بخشد، تلخیِ امید !

**==**==**

دوباره غم فزون شده،بیا کمی شتاب کن

بساط میکده بچین ، پیاله ام شراب کن

تبسمم نگاه کن ، که قطره قطره میچکد

بیا ستون زخم دل ، زسینه ام خراب کن

چگونه سیل اشکها روان شده به گونه ام

بیا بجای مویه ها ، دودیده ام سراب کن

گرفته باز حنجره ،  صدا شکسته درگلو !

به رقص غم نشسته ام،تومطربم جواب کن

همیشه روزتارمن ، چوشب هوارمی کشد

توآسمان تیره ام ، ستاره کن شهاب کن

اگرچه عمر،بی وصال ،رسیده انتهای خود

بیا کنارمن بمان ، توپیری ام شباب کن

مگوزمان رفتن است ، وداع میکشد مرا !

دوباره فصل غم شود ، مرودلم کباب کن

s@rv

فرصتی میجویم - عاشقی سیرت نمیسازد


روزمجهول من وُ خنده ی شب

زیرفریاد نفسهای اتاق

روح اشباع شده زین همه بیدادمهیب

بغضِ بارانی چشم سرگردان

مانده ام درخم یک هاله ی ویران گشته

بازهم سِقط شده خط کشی فکروخیال

زایشی میخواهم !

تا دگرباررها گردم ازاین مهلکه ی تاریکی

بشکنم قامت کابوس ملال آورشب

که  ذهنم چپاول کرده

فرصتی میجویم

تا بنددلم بخیه کنم

چون پاره وپوسیده شده حجم دلم !

**==7==**

ازعاشقی چیزی نمانده جزغمی ودردپنهانی

درسینه ی غمگین خوددیگرچه داری قلب ویرانی

اکنون سرایت خالی ازهرگرمی وُاندیشه میباشد

آخر نمیدانی کجاهستی اسیری یا که زندانی ؟

درکوی وهربرزن که میگردی شوی بازیچه ورسوا

چون ابرپائیزی گهی تاریک وگاهی غرق بارانی

ازروزاول غم خوری وُگوشه ای کزکرده بنشینی

وقتی بخودآیی که دیگر رفته ای باعمرپایانی

آتش زندبردامنت سوزدتورااین عشق بی فرجام

باید بگردی تا بیابی گوشه ای یک قبرارزانی

غیرازپریشانی چه داردروزوشبهاغم به سرکردی

ازفکر بی بنیادخودهرلحظه ات پژمان وحیرانی

فکری بحال نان شب کن عاشقی سیرت نمیسازد

ازغصه ی این سفره ی خالی همیشه زاروگریانی

ای وامصیبت چونکه گم گشتم دراین دریای بی ساحل

این عشق بی حاصل چه میباشدکه ماراکرده مهمانی

s@rv

خط خطی های بی خاصیت ! با تحلیل استادم جناب آقای سهراب مظاهری

 

خط خطی های بی خاصیت ! با تحلیل استادم ، سهراب مظاهری

ثبت شده درتاریخ شنبه 11 آبان1392 به شماره سریال273960درسایت شعر نو

سایتهای :شعرناب – شعر 2 – فیس بوک

چه سخت است

آرامیدن دربستری

که  مداوا نمیکند هیچ مرهمی

دردت !

**

تازیانه میخواهددلم

تا شکنجه کند

عشق بی فرجامش !

* *

ازتیررس نگاهش فراری ام

میترسم

صیدم کند !

**

بارهمه بردوشم

بارخودم

برکفشم !

**

هرچه میگردم

پیدانمی کنم خودم

ثواب کنید پیداشوم !

**

غرق ام درشعرم

شعرم غرق درقلمی

که غرق کرده مرا !

**

چه میجوئی تو درشعرم

مگر گم کرده راهی !

**

پروارکردم خودم

 شدم مثل شیر

 اما پاستوریزه

نه بودارم نه خاصیت !

**

من شمع شبم توروزروشن هستی

تاریکی شب به  دامن  من بستی!

**

s@rv

http://shereno.com/5531/32178/273960.html

(تحلیل ارزشمند استادارجمندم جناب اقای سهراب مظاهری براین خط خطی های ناچیزم درسایت شعرنو)

سلام براستاد ارجمند جناب لقمانی

سروده های کوتاه وظریفنمایش مشخصات سهراب مظاهری

ولی ظریف به این معنا که ششمی اینگونه است :

هرچه میگردم

 پیدا نمیکنم خودم

ثواب کنید پیداشوم.."

توقفگاه همین جاست یعنی نبایدتندتندهمه راخواندوگذشت

من ماندم ومتاءمل دراین گمگشتگی راز آلود!!، این جا همان مسندی است که مبنای سُرایش شاعرراهویدا میکند ولی نمی توان آنرا تعریف وتشریح کرد، رازی که درهمان پنهانی خودمانده است وکسی هم به سهولت راه به دریافت آن نمی برد...رازی آتشناک که دل وجان را کباب کرده است ومشکوفه ی آن بردیگران ثواب می آید.

صاحب این سخن، پیدائی خودراسراغ نمی گیردچه آنکه نزد خود ومحبوبش هویدااست.

او، آن گمگشته ی هشیاربه درستی فرمان داده است :

بگذاردیگران بجوینداوراتابه اجروثواب مفاهمه اش نائل آیند

ایدون بادبرای حقیر نیز

 

مهمان عزیزاست ! – امشب توصدایش کن


ثبت شده درتاریخ یک شنبه 5آبان 1392به شماره سریال 272777درسایت شعرنو

سایتهای : شعرناب – شعر2 –فیس بوک

آنچنان غرق شده درشب تنهائی خویش

 که فراموشش شد

غم ، مهمان شده برقامت او !

فرصت جشن وسروری ندارد دیگر

چونکه با غصه گلاویز شده

این حسادت تا کی

ازخانه  به بی راهه رود؟!

روزگارش تلخ است !

سفره اش جام شرابی تهی ازمی ناب !

نان خشکیده ی او بوی فطیری دارد

چه بدانند چنین غمگین است ؟

حاصل عمرچروکیده ی او بادببرد

نفس اش قفل شده عمق گلو

جیب خالی شده اززروسیم

لیک مهمان عزیز است ! چه کند؟

این غم وغصه اگر همدم وهم راز شوند

جای هرجام شراب

اشک چشمش ، مهیا بکند !

تا بنوشند وُدمی شادشوند

**==**==**

یک لحظه به درگاهش بنشین ودعایش کن

داروی غم اش بِستان ، برسینه دوایش کن

مرهم نشود دردش ، هرجاکه نباشداو

وقتی که دلش سرداست، کمترتورهایش کن

برخیزوبگویارب ، این دیده پرازاشک است

آن غصه وُاندوهش ، یکباره شفایش کن

ازدست بنی آدم ،  کاری نشود دیگر

بارحم وُ وفای خود،  اکنون توبرایش کن

درها همه مسدود است ،غیرازدرمهرتو

او بنده ی درگاهت ، کمترتوجفایش کن

درکلبه ی خاموشش ، بی نوروصدا گشته

غیرازتونداردکس ، امشب توصدایش کن

افسرده وُغمگین است ، تنها شده وُ حیران

این بنده ی مهجورت ، شادی توروایش کن

s@rv

بد نیست گاهی دست  دعا بطرف پرودگارمان بلند کنیم برای بهبود ی بیماران، حاجت طلبان وگرفتاران

زیرسایه های خورشید!! ( درسالگردتولدم)

ثبت شده درتاریخ شنبه 6 مهرماه 1392به شماره سریال267224درسایت شعرنو

سایتهای : شعر 2 – شعرناب- فیس بوک

کنارپله کان کودکی ، زیرتشعشع خورشید

امروز زاده شدم

رویاهای تب آلودم

سرشارازکلافهای سردرگم !

گفتم آزادمیشودنفسم

درپیچ وتاب روده های گره خورده ی شعرم

                                   نفس ام خفه شد !                                  

خاراندم ذهنم

مخدوش شددرتلاطم واژه های سست !

خواستم دویدن آغاز

قبل ازخزیدنم !

تصوری مسموم !

اکنون گم شدم...!!!

 زیرسایه های خورشید!!

درغروبی دلتنگ!

نه نفس ام مانده ، نه شعروشعور، نه نفس

اکنون نیمی ازمن درانزوا

نیم دیگرغرق دراعماق سکوت

زل زدم به آسمان

که افسونِ شب شده !

تاخواب کندمرا

دربسترتخیلات پلاسیده

**==**==**

بزرگم نکنید این همه

هنوز تاتی تاتی میکند

فکرم !

s@rv

http://shereno.com/5531/32178/267224.html

خط خطِ آرزوهای مدرسه


ثبت شده درتاریخ شنبه 30شهریور1392به شماره سریال265889 درسایت شعر نو

سایتهای : شعر ناب – فیس بوک

لمیده کناردریچه ی دیوار

تفکرات برفک زده !

بغضی باردار در ازدحامی غریب

چنگ انداخته بررویاهای خواب رفته اش !

وروزهایی که خراش برداشته

ازوزش ضخیم غروب

تنها دلخوشی اش

دست نوازشی ست که ناشیانه برگونه میکشد

تا نهراسد ، ازهیبت ویرانی چشمها

که خیس کرده

شانه های خسته ی امیالش

گاه ورق میزند برگ برگ خاطرات !

هنوزگلهای خشکیده ی شمعدانی

جاخوش کرده لا به لای زخمهای دفترش

ومحوشده خط خطِ آروزهای مدرسه اش

   اکنون جاری گشته ،  بزرگی اش !

بطن بوم کودکانه اش ...!

**==**==**

آخر شب که بیکارم

رای های شعرم میشمارم

صبح که میشود

بدهکاریهایم

s@rv

http://shereno.com/5531/32178/265889.html

بیا یک دم نگاهم کن


ثبت شده درتاریخ چهارشنبه30مرداد1392به شماره سریال260114درسایت شعرنو

سایتهای : شعرناب – شعر2 -

دراین آغشته شبهایی که ظلمانیست

دگر گلواژه های بی شکوفایم

بسان برکه ا ی متروکه خشکیده  !

طپش های دلم همچون صدای رعدمیغرد

طنین نغمه هایم درگلومانده !

هجوم خندهایم سردوبی آهنگ

وکامم تشنه ی یک قطره ازپیمانه ی عشقت

مخندبرحال ویرانم

بیا یک دم نگاهم کن

که چشمانت شفابخش غم وُدرداست

ولی مشکن دلم را

چون شکسته زیر انبوه پریشانی !

بیا سوراخ کن این سدِ بی بنیاداندوهم

رهاگرددسیلابی

که جاخوش کرده اکنون پشت چشمانم !

حریم قلب پرمهرت کمی بگشا

برای زخمهای فکر معیوبم

**==**==**

آه که میکشم

ترک میخوردذهنم !

بنددلم پاره میشود !

کاش پینه دوز بودم

s@rv

تماشاخانه !!

ثبت شده درتاریخ جمعه11مرداد1392به شماره سریال256305 درسایت شعرنو

سایتهای : شعر 2- شعرناب

پرسه میزنم درکوچه های گنگ !

باخیالی خسته

که باردارِ رویاهای کال است هنوز

تکیه میکنم برسایه ام

تسکین دهم کمی

باری که بردوش کفشهایم نشسته

گاه قوزمیکنم دستان

تا آرامش گیرد سرم برکف بالش استخوانی

میدوزم چشمها به آسمان

مینگرم به عبورحرکت زمان

میان امواج عجول ثانیه ها

لیزمیخوردذهنم

بسوی بی تفاوتی های سرنوشت

وتصویرهای پوسیده ای که متلاشی کرده

نفس آدمیت را

بازمیگردم آرام آرام

شانه میکنم رویای تخیلی دیروز

که امروزم ، بلعیده

فردارا مرور میکنم

شایدتماشاخانه ی تماشائی ترباشد!!

**==**==**

هزار شانه گرفتم

که شانه کنم ژولیده گی هایم

ولی چنان پریشان است

شانه شکست وغم بجامانده

s@rv

من یک مترسکم !!


ثبت شده درتاریخ سه شنبه 28خرداد92 به شماره سریال1392 درسایت شعر نو

سایتهای : شعر 2 – دلنوشتنی - شعرناب

ای نوعروس ، درحجله گاه تاریک بختم چه میکنی !؟

 من  یک مترسکم !!

چوب خشک وبی ثمر

آرام وبی صدا دردل باغ جاخوش کرده ام

تنها جامه ی تنم ،

پیراهنی سیاه وُپاره پوره، آویزگردنم !

کلاهی چودلقکان ، چسبیده برسرم !

ودستی دراز با گره کور برکمر

که تفرج گاه جارچیان بذله گوست

بااحساس مرده ام ،

هیچ شوری درمن جاری نمیشود

قلبم تهی ازخاطرات عشق !

پایم لا به لای گِل قفل کرده اند

گاهی اسیر باد، گهی همنشین برف

وگاه زیرتابش خورشید بی امان

بی هیچ آب ودانه ای میسوزدتنم

هرروزه زیرنگاه هوس باز باغبان

میوه ها رشد ، غنچه هاشکوفا ترشوند!

تنها بی فروغ وُاثرمنم 

قامت شکسته ای که همیشه ازیادمیرود

دیگرشوقم به حجله نمیرود!

**==**==**==**

وقتی گم میکنم

همه فریادووامصیبت وبلواسردهند

وقتی گم میشوم

شادی وآذین به پاکنند

s@rv

http://shereno.com/5531/27528/246841.html

کلاس درس

ثبت شده درتاریخ دوشنبه3تیر1392به شماره سریال248077 درسایت شعر نو

ما رابه کلاس درس مُلا بردند

همچون خرلنگ وُخسته دولابردند

هرروزه فقط عادت ما خواندن بود

یا بجای ملا ، خروُبز راندن بود

درسی نه سروده بوده استادشدیم !

گفتیم که دگر مروج وُشاد شدیم !

بیچاره هرآنچه درس وُفریاد بداد

غافل ، ره شیادی به ما یاد بداد

دردهکده رسوا ی زبونی گشتیم

پیش همه بی نام ونشونی گشتیم

اکنون شده ایم بازیچه وُبی حاصل 

آواره ی این شهروُ دیاروُ باطل !

هیهات براین غروروُخودخواهی ما

اومسخ شده ، زکاروُ رسوایی ما !

s@rv

http://shereno.com/5531/27528/248077.html

دیگرمعنا نمیکندکسی مرا...!

ثبت درتاریخ چهارشنبه 15خرداد1392 به شماره سریال244438 درسایت شعر نو

سایتهای :دلنوشتنی – شعرناب –شعر2 – فیس بوک -وبلاگ نقدوتحلیل

تحلیل ارزشمند وبا معنای این سروده ی ناچیزتوسط استادارجمندم جناب محمد فلاح درسایت شعر 2 دات کام است که دروبلاگ  شعر یاران ( نقدوتحلیل ) قرار دادم

دراندیشه ی کودک بیعار آن روزگارم !

پرسه میزدم درکوچه پس کوچه ها

با کهنه کفشهای بزرگترازپایم!

که گاه جامیماندلابه لای سنگلاخهای ترک خورده

با انگشتانی که برای نفس کشیدن

بیرون آمده بودازسرجوراب

ودستانی ورم کرده ازغروروشیطنت !

برای آزارزنگ خانه ها وُشکستن شیشه ها

با نهیب وُ فریاد عابران کوچه بازار

امروز خاطرات طفولیت ام جا مانده

پف کرده گذشته ام !

احساسم پیر ، عشقم رسوائی

شباهت ام بزرگی ، که گم شدم درونش

دیگرمعنا نمیکند کسی مرا ...!

که معنایم فرسود درعمق کودکی

اکنون به حراج گذاشتم خودم

پیله وران ورق میزنند ، جسم اوراقی ام

تا نرخ گذارندبرفهمم

وره گذران با تبسم تلخ تامیزنندنگاهشان

کاش پاره میشدبکارت ذهن بزرگی ام

در کوچکی جاخوش میکردم ...!

s@rv

کوتاه ترین راه

برگشت به خود است

http://www.shereno.com/5531/27528/244438.html

شدم مرهم برای هرغم وُدردی – سخنی بادل!


ثبت شده درتاریخ شنبه18خرداد1392به شماره سریال244974درسایت شعر نو

سایتهای :شعر2 – دلنوشتنی – فیس بوک

 میان خنده های تلخ مینالم

بسان هیزم خشکی ، بسوزانند جسمم را !

تاخاکسترسردم

روی زخمهای کهنه بگذارند !

شدم مرهم برای هرغم وُهردردبی درمان !

خود ، آلوده ی دردم

 بی علاج است قصه های من !

شده شعری دربازارناهنجار

چون حلوای وارفته

ازبی روغنی ودیگ کم جوشش

بوی نا گرفته ساق کفگیرش

دلم آبستن وُ مجروح این درداست

نمیدانم که میزاید ؟ کجازاید ؟ دردنیای نازایان!

که طفل ناقصی دیگر به بارآید !

**=**=**

گرکه درعشق وُوفای توقماری کرده ام

هفته هادرخلوتم شب زنده داری کرده ام!

تا کجاخواهی که ازعشق تورسوایی کشم؟

بی خبربودی تو! هرشب بیقراری کرده ام؟

اینچنین باچشمه ی احساس من بیگانه ای؟!

من که با ظلم وُ جفایت پایداری کرده ام !

کارمن ازعشق توهرروزوشب میخانه بود!

با خودم،با غصه هایم می گساری کرده ام

هرزمان نالم ازاین دنیای بی احساس تو

بی خودازخودمیشوم چون بردباری کرده ام

جمع عشاقان عالم همچویک دیوانه ام

درمیان اهل دل من شرمساری کرده ام !

آنقدردرخودنشستم دست ماتم برسرم

باخیال تو ، شبم راسوگواری کرده ام

دیگرای دل فصل روئیدن نباشد کارمن !

چون خزانم غم شده، تَرک بهاری کرده ام

s@rv

راه ورسم رقصیدن نمیدانم !

ثبت شده درتاریخ جمعه27 اردیبهشت 1392 به شماره سریال 240720 درسایت شعرنو

سایتهای :دلنوشتنی – شعر2 – شعرناب  

آشنایم، خانه خالی است دگر دروا نکن

باصدای تاق وُ تاقِ چفتِ در بلوا نکن

آنکه میبینی دراین بیغوله  ره جامانده است

خسته ای گمگشته میباشد دگرغوغا نکن !

فصل  قایم باشک وُبازی ما دیگرگذشت

آنچه با دیوانه ها کردی به کامِ ما نکن

مبتلای عاشقی بودم زدند برریشه ام !

این همه آتشفشانِ شعله ها برپا نکن

خوشه خوشه پینه بسته چشمه ی احساس من

من که خود کنج قفس افتاده ام جاجانکن

ساحلی هستم که ماندم دردلِ خشک کویر

از سراب خاطرات ، آواره ام دریا نکن

چون میان غصه های بی کرانه گم شدم

درهجوم تازش غمها مرا پیدانکن

من که راه ورسم رقصیدن نمیدانم هنوز!

مطربا با ساز ناکوک ات مرارسوا مکن

**==**==

دراین فصل گرانی ها

خریدم کوله باری دردوغمهارا

اماجای انبارش کجا جویم

که نام محتکر برمن نچسبانند ؟!

s@rv

http://www.shereno.com/5531/27528/240720.html

چه تخیلات پوچی...!- دوباره روز غصه شد (درسالگرد تنها برادرم)

ثبت شده درتاریخ دوشنبه 6خرداد1392 به شماره سریال 242594 درسایت شعر نو

سایتهای : شعر2 – دلنوشتنی – شعرناب  

دردمیکشد تنهائی ام !

نگاهم باکوله بار غم ، طی میکند کوه رُنج

افکارم منجمد ، نه ازسردی هوا !

وسکوت دیده گانم برمفلوک قُله !

که خلوت سپیده ای

 دهان گشودتا با خون سرخ ات

 نقاشی کندسیاهی های نقش بسته بردامان پلیدش

نگاه کن ، درسقوطت به سوگ نشستند صخره ها !!!

ازیادنمی برم پیراهن خیس ازخونت

بوی عطر نجیب تن ات

وتبسم آرامت درصخره های بی شرمِ رُنج

باشُرشُر اشک همنوردانت

چه ناباورانه ته نشینم کردی

تا مبهوت بمانم همیشه درگرداب اندوه

شبها مویه های چشمم خیس میکند بالش

لخته های اشک روی آستینم میرقصند

دیگرچروک برداشته زخمهای دلم

به دوش میکشم خاموشی های خانه

ونگاهم برتصویرمحجوبت

 که آویزان کردم درقاب شکسته ی سینه

 برگرد دوباره، تکمیل کن شعرصعودت

بگشای دریچه ی خیالم

چه تخیلات پوچی... !!

*********

دوباره روزغصه شد، دلم چه بیقرار شده

نیامدی سکوت شب ، طلوع شام تارشده

به آسمان نمی رسد، صدای ناله های من

فشار داغ دوری ات ،به سینه کوله بارشده

حساب ماه وُهفته ها نمانده ، رفته ازسُرم

که لحظه های شادی ام، زدست توفرارشده

وقارِخانه رفته ازفراق تو، چه گویم ات

خوراک روزو شب مرا، بسان زهر مارشده

میان قاب پنجره ، نشسته ام به سوگ تو

که اشک دیده گان من ،بسان چشمه زارشده

بیا دوباره شعرخود ، درون خلوتم بخوان

نگاه غصه بارمن  ، اسیروانتظارشده

s@rv

شنیدم خاک مرده سرد است اما نمیدانم چرابعدازچندسال هنوزازگرمی آن میسوزم؟

شایدقبل ازاینکه برادرم باشدهمنوردم بود !

http://shereno.com/5531/27528/242594.html

عروس خشکیده بخت - رویاهای پرپرشده !

ثبت شده درتاریخ جمعه 3خرداد1392به شماره سریال242085درسایت شعرنو

سایتهای : دلنوشتنی – شعر2 – شعرناب -

هنوز باکره مانده ! بختم !

درحجله گاهی که غم مینوازندمطربانش

ساقدوشانِ بی مهر

رها کردند گوشه ی قبای سپید بختی ام

تا جاروکندسایه های سیاهم

درزمین غبار اندوه گرفته

ودامادی که درهیاهوی اضطراب

کپک زده آرزوهایش

جارچیان سیه پوش هم انتظار!

تاازبادآورده سفره ی بی مهمان

نمانندبی نصیب

برای سرودن آوای غمگینشان !

درعزای عروس مورد گیسوی ِخشکیده بخت

که درشب زفاف ، شیار زدندشادیهایش

**==**==

لَه لَه میزنم !

 برای یک جرعه عشق

درحجله گاه عروسی مورد گیسو

سیراب کنم کویرخشکیده ی دل

که غریبانه راه می پیماید

درسرابی ، بی انتها

باپاهایی که می ساید

ماسه زارهایِ گرمازده

درسکوت یک آسمان بی ستاره

بارویاهای پرپرشده !

s@rv

http://shereno.com/5531/27528/242085.html

کلون زدم به دیده ام

ثبت شده درتاریخ یک شنبه 15اردیبهشت 1392 به شماره سریال 238157 درسایت شعرنو

سایتهای : دلنوشتنی – شعر 2 – شعرناب

دربه دری ببین مراتا به کجا کشانده است

که مهروعاطفه دگرازاین زمانه رانده است

ناله نمانده درگلو ، غصه فزون شده درآن

شربت تلخ بی کسی برلب من چشانده است

خیره شدم به پای خودکه نای رفتنش نبود

دوکفش پاره پوره ام میان جاده مانده است

حواس پرت وُکوچ شب دراین دیاربی وفا

تمام حاصلِ مرا به دشت غم رسانده است

شکسته ام درون خودچوشیشه های پنجره

طعم بد وُاشک نگاه به گونه ام نشانده است

دراین خرابه های شام فقط کنایه دیده ام

کسی سرودعاشقی برای من نخوانده است

کلون زدم به دیده ام ، نبینم این همه جفا

که چشم بی وفامرا ،چه بی اثرچرانده است

**

میخواستم فرارکنم

گم کرده بودم پاهایم

نای خراش نداشت دستانم درزمین شوره زار

راه پیمودم با چشمهایم

تنها تاریکی بودوُ وهم

s@rv

http://www.shereno.com/5531/27528/238157.html

لحظه ای برگرد - فال بی جواب هستم !

ثبت شده درتاریخ جمعه 6اردیبشت 1392بشماره سریال 236337درسایت شعر نو

سایتهای : دلنوشتنی – شعر2 – شعرناب – فیس بوک  

هراسم نیست ازبوسه !

اگرچه باوداع همراه میباشد

وجای تو، دریای غم وغصه

شبها ، مهمان خانه میگردد

تاتندیسی ازیک فکرسرگردان بجا ماند

ومن درانحنای آن ، میمانم

دلم ازهای هایِ اشک میگیرد

سکوتم درمیان سینه میغلطد !

اما تو...

آغوشت برای پرکشیدن دلربائی میکندهردم

نمی بینی !!

فریادم چگونه یخ زده درعمق تابستان  

برای خودفریبی ها

بازی میکنم باخنده های تلخ وُبی روحم ؟!!

لحظه ای برگرد

تا نگاهت در نگاهم عشق راجوید

رها گردم ازبغض خمیده روی سنگینی احساسم

********

نظری به حال من کن که دگرخراب هستم

همه شب اسیرمیخانه وُ این شراب هستم

شب وُروزها دویدم به ره ات ،  دگربریدم

تونگه به گونه ام کن که چه خیس آب هستم

نه رهی به خانه دارم ،  که نبود آشیانه

چوعروسکی شکسته که به التهاب هستم

دلِ مبتلای عشقت ،شده دربنداسارت

نه قفس گشایدم کس که به اضطراب هستم

تب ظلم شعله ها زد ، به تمام تاروپودم

همچوهیزمی بسوزم زغمت کباب هستم

درخانه ات نشستم ، که گیرمت نشانی

چه کنم که خودندانم فالِ بی جواب هستم !

درکنارِدردهایم ، توبگوچگونه سازم

شعربی وزن وردیفی خارج ازکتاب هستم

s@rv

http://shereno.com/5531/27528/236337.html